Friday, 23 July 2010

مادران عزادار ایران در هفته ی حقوق بشر در شهر جنوا

مادران عزادار ایران در هفته ی حقوق بشر در شهر جنوا

• از ۱۵ تا ۲۲ جولای سومین سال هفته حقوق در شهر جنوای ایتالیا برگزار گردید که دو روز از آن به ایران و جنبش زنان و مادران عزادار ایران و جان باختگان راه آزادی اختصاص داشت. در این مراسم حامیان مادران عزادار ایران از شهرها و کشور های مختلف شرکت کردند و خواهان آزادی زندانیان سیاسی و محاکمه ی آمران جنایت ها در ایران شدند ...



گزارش مشترک حامیان مادران عزادار ایران دورتموند، فرانکفورت و لس آنجلس:

اخبار روز: از ۱۵ تا ۲۲ جولای سومین سال هفته حقوق در شهر جنوای ایتالیا برگزار گردید که دو روز از آن به ایران و جنبش زنان و مادران عزادار ایران و جان باختگان راه آزادی اختصاص داشت.
در گزارش مشترکی که حامیان مادران عزادار ایران در دورتموند، فرانکفورت و لس آنجلس منتشر کرده اند، آمده است: در این مراسم حامیان مادران عزادار ایران از شهرها و کشور های مختلف از جمله: فرانکفورت، دورتموند، اسلو، ایتالیا و لس آنجلس شرکت کردند و برنامه های مختلفی را اجرا نمودند. این برنامه توسط مطبوعات ایرانی و خارجی نیز پوشش خبری وسیعی گرفت.
روز ۲۱ جولای در محله ی فیومارا، فلکه ی زنان تهران به وسیله ی شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۰٣ و مارتا وینچنسی شهردار جنوا افتتاح شد.
در بعد از ظهر همین روز در قصر تورسی مراسم شهروندی افتخاری خانم شیرین عبادی و پویا عزیزی از دانشجوبان فعال در جنبش ایران برگزار گردید. خانم شیرین عبادی در کنفرانس حقوق زن در دنیا شرکت نمود و سپس در گفتگویی مطبوعاتی شرکت نمود.
برنامه ی بعدی این روز، نشست دانشجویان سبز ایرانی و دانشجویان جنوا و نمایش فیلم روزهای سبز، اجرای برنامه ی موسیقی با شرکت گروه ایرانی اوینار بود.
در روز ۲۲ جولای

روز ۲۲ جولای نیز برنامه های «زنان سیاه پوش جنوا» در سالن نمایندگان در قصر (پالاتزو) فراری جنوا اجرا شد. ۲۰.٣۰
یک مادر از مادران میدان دمایو لیتا بویتانو مادر دو پسرش مفقود شده در زمان کلنل ها که ایتالیایی تبار و لیدر تاریخی جنبش میدان د مایو و رییس انجمن مادران د مایو می باشد سخنرانی کرد.
در این مراسم بیانیه مادران عزادار ایران و حامیان آنان قرائت شد.

بیانیه مشترک جمعی از "مادران عزادار ایران" و حامیان آنان
در ایران و خارج ازکشور
در مراسم بزرگداشت جنبش زنان ایران و "مادران عزادار"
شهر جنوا/ایتالیا، ۲۱ و ۲۲ جولای ۲۰۱۰

مدت زمانی کوتاه بعد از انقلاب ۵۷، درتیر ماه ۱٣۶۰، صدها دختر و پسر جوان به اتهام داشتن اعلامیه و نشریه یا هواداری از سازمانهای سیاسی به دست جمهوری اسلامی اعدام شدند. چند سال بعد در تابستان ۶۷، رژیم علاوه بر شکنجه و تجاوز زندانیان، دست به "پاکسازی" در زندانها زده هزاران تن از دستگیر شدگان و زندانیان سیاسی را حتی در شرایطی که بعضاً دوران محکومیت شان رو به اتمام بود، به طور گروهی اعدام و پیکرهای آنان را مخفیانه در گورهای جمعی به خاک سپرد. خاوران تهران تنها یکی از نقاط، از ده ها گورهایی جمعی است که در گوشه و کنار ایران، بهترین فرزندان ایران را در خود کاشته است؛ خاکی که امروز از دل آن هزاران جوان آزادی خواه دیگر روییده است.
مادران، خواهران، همسران و فرزندان اعدامیان علی رغم همه فشارها و سرکوبها در تمامی این سالها هر هفته به خاکهای خاوران سر زده تا مانند خاری در چشم دشمن باشند. اگر چه بسیاری از آن مادران چشم بر جهان بستند بی آنکه شاهد محاکمه ی آمرین و عاملین این جنایتها باشند، پیگیری و پایداری مادران و خانواده ها در حفظ خاوران به عنوان سندی از جنایات جمهوری اسلامی نقطه ی عطف جنبش دادخواهی مادران تا به امروز است.
پس از انتخابات ۱٣٨٨ و تقلب انتخاباتی که منجر به تظاهرات میلیونی مردم ایران شد، مادران ایران بار دیگر شاهد شکنجه، تجاوز و اعدام فرزندانشان شدند و باوجود دردی جانکاه که در سینه داشتند، با عزمی راسخ، وحدت خود را حفظ کرده و به عنوان یکی از نخستین پرچمداران راه آزادی، در تاریخ اخیر مبارزات ایران به ثبت رسیدند. به این ترتیب گروه مادران عزادار در تیر ماه سال گذشته فعالیت خود را با حضور همیشگی و هفتگی در پارک لاله تهران آغاز کرد. سکوت آنان، اندک اندک در گوش رژیم به فریادی دهشتناک تبدیل شد تا جاییکه حکومت حتی از پاره کردن عکس فرزندان آنان که تنها سلاح آنان بود، دریغ نکرد و به هر روشی متوسل شد تا از دیدار آنان جلوگیری کرده و راه بر فعالیتهای شان ببندد. امروز شاهد آنیم که تلاشهای رژیم برای خفه کردن صدای مادران نه تنها به شکست انجامید بلکه مردم از سراسر ایران و دیگر نقاط جهان به حمایت از مادران داغدار به پا می خیزند و صدای دادخواهی شان هر روز رساتر به گوش می رسد.
فعالیت های شبانه روزی مادران عزادار ایران در جهت دفاع از حقوق بشر، در شرایط خفقانی که بر جامعه حاکم است و تلاش حامیان آنان درتمام نقاط دنیا در جهت افشاگری آنچه بر آنان و فرزندانشان تاکنون گذشته است، چنان گسترده و منسجم بوده که توانسته است توجه جهان را به جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه ی ایران جلب کند. آنان اکنون علیرغم ارعاب و دستگیریهای مکرر از طرف رژیم با ایفای نقش مادرانه ی خود برای تمامی ملت، جمهوری اسلامی را مسئول جنایات ٣۱ سال گذشته دانسته و آن را موظف به پاسخگویی کرده اند.
امروز ما به همت شهردار شهر جنوا خانم مارتا وینچنسی همراه با مادران میدان مایای آرژانتین و زنان سیاه پوش ایتالیا اینجا جمع شده ایم تا با پرده برداری از مجسمه "زن ایرانی" مبارزات زنان و مادران ایران را گرامی بداریم. باشد که این امر مرهمی بر زخم های قلب آنان و پاداشی به فعالیتهای داد خواهانه شان باشد.
اینک بار دیگر دستهای زنان صلح طلب و آزادیخواه جهان، مانند زنان سیاهپوش ایتالیا و مادران میدان مایا را به گرمی می فشاریم که در طول یکسال گذشته همواره "مادران عزادار" ایران را از حمایت های بیدریغ خود بهره مند کرده اند.
در انتها از همه ی مردم جهان و تمامی نهادهای مدنی و جوامع بین المللی می خواهیم پشتیبانی خویش را از خواسته های مادران ایران اعلام کرده، تلاش نمایند تا به هر طریق ممکن حکومت جمهوری اسلامی را ملزم به رعایت حقوق بشر در آن مملکت نمایند:

۱ـ آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه ی زندانیان سیاسی
۲ ـ معرفی عاملین و آمرین دستگیری، شکنجه و اعدام ها و محاکمه ی علنی آنان در دادگاه های مردمی
٣ ـ ممنوعیت شکنجه و اعدام
این فریاد مادران ایران و حامیان آنهاست، برای دادخواهی و علیه فراموشی!

جمعی از مادران عزادار ایران و گروه های حامی آنان در خارج از کشور
- همبستگی با مادران عزادار ایران / فرانکفورت/ المان
- حامیان مادران عزادار ایران/ لس آنجلس/ آمریکا
- مادران صلح دورتموند/ حامیان مادران عزادار ایران/ آلمان
- مادران ایرانی هامبورگ/ آلمان
- گروه همبستگی مادران / کلن/ آلمان
- حامیان مادران داغدار ایران/ لندن
- حامیان مادران عزادار/ اسلو/ نروژ
- گروه همبستگی با مادران عزادار ایران / وین/ آتریش
- همبستگی با مادران عزادار ایران / ایتالیا
- حامیان مادران/ ساکرامنتو/ آمریکا
- همبتسگی با مادران عزادار ایران/ بن/ آلمان
- همبستگی با مادران عزادار ایران / فلورنس/ ایتالیا

خبار روز: www.akhbar-rooz.com
آدينه ۱ مرداد ۱٣٨۹ - ۲٣ ژوئيه ۲۰۱۰

Thursday, 22 July 2010

مادران صلح ایران ترور را محکوم می کنند

اخبار....

مادران صلح ایران ترور را محکوم می کنند



مدرسه فمینیستی: مادران صلح، طی بیانیه ای عملیات انتحاری در سیستان و بلوچستان را محکوم کردند. متن کامل بیانیه مادران صلح را در زیر بخوانید:

مادران صلح ایران ضمن ابراز همدردی با خانواده جان باختگان و مجروحین عملیات خشونت بار انتحاری علیه هم وطنان سیستان و بلوچستانی را به شدت محکوم می کنند.

به باور ما و هم چنانکه نمایندگان این مناطق ابراز داشته اند ، ریشه اختلافات قومی ، فقر و بیکاری مزمن ناشی از سیاست های تبعیض آمیز دولتی نسبت به اقوام و اقلیت های قومی و مذهبی در ایران است.

برای ما نیک روشن است ، تا دولتمردان و مسئولین پایتخت نشین به شهروندان بلوچ و سیستانی و کرد و ترک به چشم شهروند درجه دوم و سوم نگاه می کنند ، بحران های قومی هم چنان لاینحل باقی خواهد ماند . مادران صلح ایران هشدار می دهند که کینه و انتقامجویی راه مناسبی برای حل مسائل قومی و مذهبی در ایران نیست زیرا اعمال سیاست های خشونت بار ، زمینه را برای گسترش ترور و نا امنی در منطقه فراهم می کند.

در عین حال گوشزد می کنیم ، راه حل مناسب برای این قبیل بحران ها رفتار مسالمت آمیز مدارا جویانه و گفتگو و مذاکره بر پایه احترام متقابل بین مسئولین و شهروندان می باشد .

- مادران صلح ایران
- 28/4/1389


نام گذاری میدان “زنان تهران” در شهر “جنوا”ی ایتالیا


نام گذاری میدان “زنان تهران” در شهر “جنوا”ی ایتالیا
میدان "زنان تهران" امروز در شهر جنوا ایتالیا همزمان با هفته حقوق بشر و به منظور تقدیر از تلاش های زنان ایران در مبازرات حق طلبانه نام گذاری شد.

به گزارش خبرنگار جرس، این مراسم با حضور شهردار جنوا، شیرین عبادی، گروهی از حامیان مادران عزادار و جمع بسیاری از دانشجویان و فعالان حقوق بشر ایرانی و ایتالیایی برگزار شد.


شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، در مراسم نام گذاری میدان "زنان تهران" گفت: افتتاح می کنم این میدان را به نام آزادی و به نام تمام زنان جهان که برای آزادی مبارزه می کنند. خصوصا زنان ایران که در 13 ماه گذشته، در زندان ها و در خیابان ها مظلومانه کشته شدند.


وی در ادامه با بیان اسامی چند تن از شهیدان یک سال گذشته اظهار کرد: با یاد ندا، جوان ایرانی که در خیابان کشته شد، شبنم سهرابی که در روز عاشورا توسط ماشین پلیس زیر گرفته شد و با یاد فاطمه براتی و نینا احترامی، که هنگام حمله به خوابگاه دانشگاه تهران با ضرب گلوله کشته شدند.


عبادی ادامه داد: و با یاد تمام زنان آزاده کرد، ترک، بلوچ، عرب زبان و فارسی زبان که به ناحق کشته شدند. به یاد شیرین علم هولی دختر کردی که غیر عادلانه در دادگاه های ایران محکوم به اعدام شد و حکومت نه تنها جسد وی را به خانواده اش تحویل نداد، بلکه از دادن نشانی محل دفن او هم خودداری کرد.


برنده جایزه صلح نوبل، با بیان این که دامنه ستم به زنان به این مثال ها محدود نمی شود گفت: زینب جلالیان دختر کردی است که به علت فعالیت های مدنی، به اعدام محکوم شده و ممکن است که به زودی اعدام شود.


وی با اشاره به افزایش روز به روز زندانیان افزود: همچنین تعداد زیادی از زنان روزنامه نگار و جوانان کشور به خاطر فعالیت های خبری در زندان به سر می برند که از میان آنان به شیوا نظرآهاری و محبوبه کرمی اشاره می کنم. همچنین تعداد زیادی از زندانیان پس از تحمل روزهای طولانی بازداشت، با وثیقه های سنگین آزاد شدند، به خانم ژیلا بنی یعقوب و بدرالسادات مفیدی اشاره می کنم.


عبادی با بیان شرایط نامناسب زندان اظهار داشت: شیوه های بازجویی و شکنجه به شکلی است که اغلب زندانیان پس از آزادی به بیمارستان منتقل می شوند و تحت درمان قرار می گیرند. در این مورد به همکار عزیزم، نرگس محمدی که در زندان به فلج ادواری مبتلا شد و بعد از آنکه تمام دارایی خانواده برای تامین وثیقه استفاده شد، وی مرخص و تاکنون در بستر بیماری است.


وی در ادامه گفت: به هیچ یک از جانباخته گان سال گذشته اجازه برگزاری مراسم داده نشد و حتی مادر و خواهر شیرین علم هولی چند روز پس از اعدام وی بازداشت شدند تا نتوانند با روزنامه نگاری مصاحبه کنند.


عبادی افزود: اما چه باک که مردم ایران و آزادی خواهان جهان یاد و نام این افراد را فراموش نخواهند کرد و نام گذاری این میدان خود نشانی بر این گفته است. این میدان پیوند زنان ایران و ایتالیا را جاودانه خواهد کرد.


همچنین در این مراسم، شهردار جنوا، خانم "مارتا وینچنسی"، نیز طی سخنانی با ابراز خشنودی از نامگذاری این خیابان گفت: ما این منطقه صنعتی را از آن جهت انتحاب کردیم که جایی است که هزاران کارگر از جمله هزاران زن برای حقوق خود مبارزه کردند. همچنین اینجا مکان تجمع بسیاری از جوان ها است، و ما می خواهیم پیام و صدای زن ایرانی را به همه جوانان جنوا برسانیم و خوشحالم که شیرین عبادی به شهروندان ایرانی جنوا اضافه شدند.


در ادامه، مریم مولوی، به نمایندگی از جامعه زنان ایرانی جنوا، با اشاره به دوران طولانی مبارزات آزادی خواهانه در ایران و نقش تاثیرگذار زنان در این مبارزات گفت: مقاومت زنان ایرانی ستودنی است و بر ما است که آنان را تنها نگذاریم و در کنارشان بایستیم.


وی انجام چنین اقداماتی را برای همراهی با زنان ایران بسیار مفید دانست و از موسسات و گروه های حقوق بشری خواست تا مسائلی مانند این را در برنامه خود قرار دهند.

بر روی کتیبه نصب شده در وسط میدان "زنان تهران" نوشته شده است: اینجا میدان یادبودی است برای زنان ایران از طرف کمیته ایرانی ها در شهر جنوا. زنان تهران، زنانی هستند که با جرات و قدرت برای آزادی بیان و حقوق بشر مبارزه کردند. در 30 سال اخیر، زنان در اعتراضات و تظاهرات صلح آمیز، پیش قدم بوده اند. درخواست آزادی و حقوق بشر هیچ مرزی نمی شناسد.


این مراسم با رونمایی از پرتره ندا آقا سلطان ،هم خوانی سرود "ای ایران" و رها کردن بادکنک های سبز در آسمان جنوا، پایان یافت.


شیوانظرآهاری فعال حقوق بشری که بیش از هفت ماه است که در زندان اوین به سر می برد


0

تا آزادی روزنامه نگاران زندانی - شهرزاد کریمان مادر شیوانظرآهاری فعال حقوق بشری که بیش از هفت ماه است که در زندان اوین به سر می برد در مصاحبه ای تفصیلی با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران به شرح سرگذشت دخترش پرداخته که به گفته او « باید به خاطر راه درستی که انتخابت کرده «همه ۲۶ سالگی خود را در زندان سپری کند.» شیوانظراهاری پس از انتخابات دوبار دستگیرشد که این دومی ماههاست ادامه دارد. بار اول او فردای روز انتخابات ۲۲ خرداد دستگیر شد. خانم کریمان می گوید حکم دستگیری تاریخ یک هفته پیش از آن را داشت. او بارها تصریح می کند که دخترش هیچ گاه فعالیتی خلاف قانون نداشته است و فعالیت های دخترش برای بهبود وضعیت حقوق بشر مورد تایید وی و پدرشیواست.

بسیاری از زندانیانی که به دلیل فعالیت های سیاسی، روزنامه نگاری، دفاع از حقوق بشر و یا فعالیت های مربو به برابری حقوق زن و مرد در ایران طی سالهای گذشته دستگیرشده اند، درسالهای آغارین دهه بیست یا سی سالگی خود هستند. شیوا نظرآهاری متولد ۲۰ خرداد ۱۳۶۳ است. او درحالی هم اکنون در زندان به سر می برد که اولین بار مزه زندان را در ۲۰ شهریور سال ۱۳۸۱ چشید. یعنی زمانی که تنها هجده سال داشت. ۲۰ شهریور سالگرد حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر. مادر شیوا بهکمپین می گوید: « من همیشه به بازجوهایش این نکته را گفتم که اگر راهی برای کارهای سیاسی پیش پای شیوا باز شد، خود شما این راه را جلوی پایش گذاشتید.»

سالگرد یازده سپتامبر و اولین دستگیری شیوانظرآهاری

شهرزادکریمان، این دستگیری را چنین شرح می دهد: « من در آن زمان همه کارهای بچه ها از جمله خرید لوازم تحریر و بقیه کارها را خودم انجام می دادم . ۲۰ شهریور سال ۸۱ سالگرد ۱۱ سپتامبر بود و من به دلیل تصادفی که کرده بودم و جراحی بینی نتوانستم برای خرید دانشگاه برایش کتاب بخرم. تازه ثبت نام کرده بود برای کنکور و در کلاس های کنکور شرکت می کرد. برای اولین بار خودش رفت جلوی دانشگاه که کتاب بخرد بازداشت شد.»

جستجو برای یافتن شیوا ساعت ها ادامه پیدا کرد اما خبری از وی نشد و کسی هم پاسخی نداد تا آنکه درتماس با پلیس ۱۱۰ خانواده درمی یابد که او بازداشت شده است: « یک آقایی از پشت تلفن به من گفت که شما نگران نباشید و از من هم نشنیده بگیرید؛ بازداشت شده است و خودشان تماس می گیرند. بیست روز تمام از او بی خبر بودیم و هر جایی که به ذهنمان می رسید را گشتیم. در تمام این مدت دلخوشی ما همان یک کلام پلیس ۱۱۰ بود که گفته بود اینها بازداشت شده اند. بعد از ۲۰ روز یک آقایی برای تحقیقات محلی مراجعه کرد. پرسیدند که برای چه رفته بود گفتم برای خرید کتا رفته بود. صورت خودم هنوز باند پیچی بود گفتم وضعیت من اینطور بود و به همین دلیل خودش برای خرید کتاب رفت. دو سه روز طول کشید و به ما خبر دادند که ایشان زندان اوین است بند ۲۴۰ و تقاضای وثیقه ۴۰ میلیون تومانی کردند. به هر حال وثیقه را فراهم کردیم و آزادشد.»

شیوا هیچگاه با خانواده اش درمورد دوران زندان صحبت نکرد:‌ « گاهی وقت ها که با دوستانش صحبت می کرد می شنیدیم که می گفت جایی بود که اگر پا را دراز می کردم به دیوار می خورد و دست ها هم همینطور و وضع غذا هم خیلی بد بود. تا زمان دادگاهش شد که جریمه ۲۰۰ هزارتومانی تعیین کردند. پرسیدم برای چه؟ گفتند دو شمع در کیف او پیدا کردیم. گفتم شمع مال خودش نبوده و دربازجویی ها هم به شما گفته است که شمع متعلق به خانمی بوده که کیف همراهش نبوده و به همین دلیل شیوا شمع ها را در کیف اش گذاشته بود.»

شیوا اصرار می کند که ۲۰۰ هزارتومان جریمه را ندهد و به جایش به زندان برود. مادرشیوا ادامه می دهد: « (شیوا) می گفت که پدر من یک بازنشسته است و چرا باید پول زور بدهیم. به هر حال این مبلغ را پرداخت کردیم.»

همان سال ۱۳۸۱ شیوا در کنکور مهندسی عمران قبول شد. فعالیت های او در این دوره در حوزه دفاع از حقوق بشر و کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی وهمچنین حقوق زنان و کودکان خلاصه می شد. به گفته مادرش در این مسیر « برایش فرقی نمی کرد که این کسی که در زندان است وابسته به کجا است. مال کدام سازمان است.» او حتی هنگامی که طرحی برای مبارزه با آنچه «اراذل و اوباش» توسط نیروی انتظامی اجرا شد و درجریان آن از خشونت عریان بی سابقه ای برای عبرت گرفتن و مجازات این افراد استفاده شد نیز چنین رفتارهایی را مورد انتقاد قرار داد. مادرشیوا می گوید: « شیوا بارها و بارها با مادران و خودشان صحبت کرده بود. دوستان دیگرش می گفتند شیوا برای اینها کار نکن، اینها اراذل و اوباش هستند. می گفت من کاری به این حرف ها ندارم. اینها انسان هستند یا نه؟ حقوق انسانی آنها حکم می کند که این رفتارها با آنها نشود.» شهرزادکریمان معتقد است «اگر آن موقع کسی به صدای شیوا گوش می کرد در کهریزک مثل روح الامینی ها و محمد کامرانی ها و خیلی از بچه های دیگری که گل سرسبد مردم بودند از بین نمی رفتند.»

در جریان این فعالیت ها یک بار دیگر ۱۸ تیرماه سال ۸۳ در بلوار کشاورز بازداشت شد. این بار مادرش هم همراه او بود: « به دفتر پیگیری رفتیم. تا ساعت ۴ صبح دفتر پیگیری بودیم و بعد از ۴ صبح ما را آوردند جلوی خانه پیاده کردند.» سال ۸۳ در تجمعی مقابل سازمان ملل که به منظور همدردی با خانواده زندانیان سیاسی برگزار شد باردیگر مادرشیوا همراه و همدوش دخترش حضور داشت. مادر شیوا می گوید که همه را بازداشت کردند: « من بعد از یک هفته آزاد شدم اما شیوا یک ماه در زندان بود. این بار هم با قرار ۴۰ میلیون تومانی آزاد شد. و در دادگاه به یک سال حبس تعزیری با ۵ سال تعلیق محکوم شد.

مادرشیوا می گوید: «‌ ساعت ۲ صبح بعد از اعلام نتایج آقایان اطلاعاتی ها به منزل ما مراجعه کردند و چون شیوا منزل نبود به محل کارش مراجعه کردند و حکمی که همان روز نشان دادند مربوط به یک هفته قبل از آن بود که بازداشت صورت بگیرد. شیوا روز ۲۴ خرداد بازداشت شد اما صدور حکم مربوط به یک هفته قبل و تاریخ ۱۶ خرداد بود و بعد نام او را نوشته بودند.»

انتخابات ۸۸: دستگیری با حکمی با تاریخ یک هفته پیش ازآن

شیوانظرآهاری در همین زمان است که درراستای دفاع از حقوق کودکان وارد سازمان غیردولتی «کودکان کار» شد. به گفته مادرش او در پاسگاه نعمت آباد به کودکان درس می داد تا زمانی که تحصیلش در مقطع لیسانس تمام شد و وارد بازار کار شد. با این حال هفته ای یک یا دو بار و هر زمانی که وقتی پیدا می کرد به مدرسه ای که در پاسگاه نعمت آباد بود می رفت و به بچه ها درس می داد. به گفته مادرشیوا او درفاصله سال ۸۱ تا ۸۳ سه یا چهاربار به همین شکل و با زمان های کوتاه بازداشت دستگیر می شود.

سال ۱۳۸۸ همزمان با انتخابات ریاست جمهوری او فعالیت خود را در مجموعه «همگرایی زنان» برای انتخابات ریاست جمهوری ادامه داد. در این گروه زنان فعال جامعه مدنی از طیف های مختلف فکری و کاری حضور داشتند. آنها مطالبات زنان را به شکل بروشورهایی برای ستادکاندیداهای مختلف ریاست جمهوری ارسال می کردند. از ستادانتخاباتی محموداحمدی نژاد تا محسن رضایی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی. گروه «همگرایی زنان» با مراجعه به ستادهای انتخاباتی به گفت وگو و طرح برنامه های خود پرداختند. مادرشیوا می گوید این فعالیت ادامه داشت «تا روزی که نتایج انتخابات اعلام شد و همه به خانه هایشان برگشتند.»

باپایان رای شماری آرا بازداشت فعالان سیاسی وجامعه مدنی آغاز شد. شیواجزو اولین موج بازداشت ها بود. مادرشیوا می گوید: «‌ ساعت ۲ صبح بعد از اعلام نتایج آقایان اطلاعاتی ها به منزل ما مراجعه کردند و چون شیوا منزل نبود به محل کارش مراجعه کردند و حکمی که همان روز نشان دادند مربوط به یک هفته قبل از آن بود که بازداشت صورت بگیرد. شیوا روز ۲۴ خرداد بازداشت شد اما صدور حکم مربوط به یک هفته قبل و تاریخ ۱۶ خرداد بود و بعد نام او را نوشته بودند.» بازداشت با «حکم فله ای» که روزها قبل از انتخابات صادرشده بود یکی از مواردی بود که بسیاری از بازداشت شدگان پس از انتخابات را روانه زندان کرد.

این بازداشت درحالی انجام شد که وضعیت پدرومادروی در بدترین وضعیت سلامتی خود بودند. مادرشیوادرشرح شب بازداشت می گوید: « آن شب تا خود صبح وضع من و پدرش بسیار بد بود. پدر شیوا عمل جراحی باز قلب کرده است و باید از نظر عصبی شرایط مناسبی داشته باشد و خود من باید تحت شیمی در مانی باشم ولی بچه ی ما را بردند و از تاریخ ۲۴ خرداد که او را بردند تا ۲۵ یا ۲۶ روز هیچ اطلاعی از او نداشتیم. باز هم به هر جایی که فکرم می رسید رفتم از دادگاه انقلاب و داستانی. چون آن زمان خیلی ها بازداشت شده بودند هر جا که می رفتم با سیل آدم هایی مواجه می شدم که همه مثل من بودند و نمی دانستند که بچه هایشان کجاست.»

این بازداشت اما بیش از سه ماه روز به طول انجامید: « همان بازداشت بود که مدت ۸۰ روز ما هیچ ملاقاتی نداشتیم من هر هفته به زندان اوین مراجعه می کردم اما هر دفعه به من می گفتند ممنوع الملاقات است. تنها بعد از ۲۵ روز اولیه تلفن زد و گفت مامان حالم خوب است، نگران من نباشید من در سلول انفرادی در بند ۲۰۹ هستم. بعد از آن دوباره ۱۵ روز هیچ خبری نبود و دوباره تلفن زد و خیلی کوتاه گفت مامان بعد از این دو سه هفته نمی توانم تلفن بزنم ولی نگران من نباش. ۸۰ روز گذشت و بعد از آن یک ملاقات حضوری با اجازه خود کارشناسی که با شیوا کار می کرد دادند. من هم تا آن روز نمی دانستم که کارشناس عوض شده و فکر می کردم همان آقای قبلی است. وقتی که به سالن ملاقات حضوری رفتم و این آقا را دیدم تازه متوجه شدم که همان آقایی است که آن شب با بقیه ماموران امنیتی آمده بودند و شیوا گفت که ایشان کارشناس جدید من هستند. در نهایت بازپرس او آقای سبحانی گفت که قرار ۵۰۰ میلیونی او را تامین کنید تا آزادش کنم. مدت یک ماه ما در راه دادگاه انقلاب و خانه بودیم تا بتوانیم این مقداری تخفیف برای این قرار ۵۰۰ میلیون تومانی بگیریم چون از عهده خانواده بر نمی آمد در نهایت باز هم نتوانستیم و قرار تبدیل به ۲۰۰ میلیون تومان شد. باز هم نتوانستیم آن را تامین کنیم تا این که پدربزرگ شیوا سند خانه خود را به عنوان وثیقه گذاشت.»

درحال حاضر هفت ماه از بازداشت شیوانظرآهاری می گذرد. او بعد از شش ماه به بندعمومی زندان منتقل شد. اتاقی که به گفته وی شامل یک اتاق وسه چهارنفر از زندانیان سیاسی است. به گفته مادرشیوا او هیچ وقت از وضعیت اش شکایتی نکرده است، نه از وضعیت رفتارزندانبانان نه از وضعیت غذا.

یک بازداشت دیگر: «اینقدر آزاد نبود که سیرببینیمش»

شیوانظرآهاری اول مهرماه آزاد شد. مادرش می گوید: « اما آنقدر آزاد نبود که ما سیر ببینیمش.» در تاریخ ۲۹ آذرماه همان سال هنگامی که وی به همراه عده بسیار دیگری عازم مراسم فوت آیت الله منتظری می شود در میانه راه دستگیر می شود. او این بار توانست که فردای روی بازداشت با خانواده خود تماس بگیرد و بازداشت خود را اعلام کند.

شهرزاد کریمان مادر شیوا می گوید: « تلفن زد و گفت ناراحت نباش من اوین هستم. پای تلفن به او گفتم مگر می شود ناراحت نبود؟ اصلا تو رنگ آزادی را دیدی که دوباره بازداشت شدی؟ دو سه روز بعد از آن دوباره تلفن زد و اصلا حالش خوب نبود. من قبلا هم صدایش را شنیده بودم اما مدام اضطراب داشتم و به او گفتم شیوا اصلا صدایت خوب نیست مریضی؟ گفت نه مریض نیستم. اولین هفته که رفتیم به ما ملاقات ندادند اما هفته دوم ملاقات دادند. وقتی رنگ او را دیدم گفتم چرا اینقدر رنگ پریده ای. حال عمومی اش خیلی بد بود انگار که مجبور بود خودش را سرپا نگه دارد. گفت اعتصاب غذای خشک داشتم به خاطر این که بدون دلیل من را بازداشت کردند. من هیچ کاری نکرده بودم. پدرش خیلی ناراحت شد و گفت بابا فقط به خاطر ما شما این کار را نکن. حالا مجبوری در زندان بمانی اما از تو خواهش می کنم اعتصاب نکن. لااقل اینجا هستی سالم باشی . به ما قول داد که دیگر اعتصاب نکند. من فقط به او گفتم فکر نکردی که اگر بلایی سرت بیاید من چه باید بکنم؟ گفت آن موقع که بازداشت شدم آنقدر وضعم بد بود که هیچ فکری نکردم. فقط به این فکر می کردم که من بدون دلیل و بدون هیچ منطقی دوباره بازداشت شده ام. بعد از آن مدت ۶۰ روز دوباره در سلول انفرادی بود در زمانی که هوا بسیار سرد بود. با این که شیوا از نظر سرما هیچ وقت مشکلی نداشت و طی این ۲۵ سال همیشه از گرمامی نالید اما آنقدر زندان سرد بود که هر بار با او صحبت می کردم می گفت اینجا خیلی سرد است مامان. ما نمی توانستیم برایش لباس گرم ببریم و به هر جایی که فکر می کردم سر زدم که بتوانم دو دست لباس گرم و یا دو جفت جوراب به بچه ام برسانم اما نشد. عید شد و وقت آزادی هایی که همه را آزاد می کردند گفتم حتمن شیوا هم جزو آنهاست و آزاد می شود اما نشد. بعد از این همه وقت از بیست و نهم آذر که شیوا بازداشت شد تا سوم فروردین کارشناس او در محوطه اوین یک ملاقات حضوری داد که با خانواده رفتیم . ساعت ده و نیم زنگ زد و گفت تا ساعت ۱۱ آنجا باشید. من گفتم ما به این سرعت نمی توانیم چون فاصله ما تا اوین خیلی دور است. برای اولین بار بعد از سه چهارماه او را دیدیم. بعد ملاقات های حضوری مرتب شد اما به صورت کابینی می رفتیم و او را می دیدیم و هفته ای یک بار هم تلفن داشت اما همچنان در بند ۲۰۹ بود. هر دو ماه یک بار قرار بازداشت تمام می شد و دوباره قرار را تمدید می کردند. از دادگاه و بازپرس هیچ خبری نبود. همچنان شیوا در زندان بود و ما هم به این تقویم نگاه می کردیم و هر روز می گفتم این هفته تا آخرش یک خبری می شود و امیدوار بودم که شیوا را آزاد می کنند. تولدش هم امد و رفت اما شیوا همچنان در زندان بود.»

درحال حاضر هفت ماه از بازداشت شیوانظرآهاری می گذرد. او بعد از شش ماه به بندعمومی زندان منتقل شد. اتاقی که به گفته وی شامل یک اتاق وسه چهارنفر از زندانیان سیاسی است. به گفته مادرشیوا او هیچ وقت از وضعیت اش شکایتی نکرده است، نه از وضعیت رفتارزندانبانان نه از وضعیت غذا.

به خانواده نظرآهاری گفته می شود که در دوم خرداد ماه سال جاری دو پرونده وی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تجمیع خواهد شد: « آقای پیرعباسی قاضی این شعبه قول داده بودند که ظرف یک هفته این پرونده تجمیع شود و دوباره به دادگاه برگردد. از آن تاریخ تا به امروز ، هنوز این یک هفته تمام نشده است که پرونده به دادگاه برگردد و تکلیف او هر چه زودتر روشن شود.»

شیواکودکی درسخوان و دلسوز، دوستی مهربان

شهرزدا کریمان می گوید: « از همان ابتدای بچگی بسیار باهوش و فعال بود. نسبت به هم سن و سال های خودش بسیار دلسوز بود. بسیار محتاط بود و بچه پرشور و شری نبود از این نظر که کارهای ناهماهنگ داشته باشد. در دوران دبستان همیشه شاگرد ممتاز بود. حتا کلاس دوم ابتدایی که یک ماه و نیم به دلیل ضربه ای که به سرش خورده بود جراحی شد. قسمتی از جمجمه اش باز شد و خونی که در آن جمع شده بود تخلیه شد برای امتحانات ثلث دوم سر کلاس حاضر نشد با این حال معدل او در همین وضعیت هم ۲۰ شد. کل دبستان را با معدل ۲۰ به پایان رساند. همینطور دوره راهنمایی که سال سوم راهنمایی نمره کارنامه اش ۲۰ بود به طوری که مدرسه ای که ثبت نام نمی کرد چون کروکی محله به این مدرسه نمی خورد، وقتی که با کارنامه اش مواجه شدند گفتند این جزو بچه های نابغه است و حتما باید اینجا ثبت نام شود حتا اگر شده یک نفر از کسانی که کروکی محله شان به این مدرسه می خورد را بیرون کنیم او را ثبت نام می کنیم. پیش دانشگاهی هم همینطور.»

او می افزاید: «طی این مدت پنج شش سال من هیچ ناراحتی از این بچه نداشتم. از هیچ نظر از او کوچکترین دلخوری نداشتم . حتا یک بار نشد که من چیزی را به او تذکر بدهم. او همه چیز را خودش مراعات می کرد و امکان نداشت که من یا پدر یا خواهر و یا برادرش کوچکترین مشکلی با او داشته باشیم.»

کمک کردن برای شیوا از خانه شروع می شد جایی که دلبستگی زیادش به پدرومادر او را برای ادامه فعالیت هایش به جلو می راند: «چون از نظر درسی خیلی عالی بود همیشه در درس ها کمک همه خواهرانش بود. بعد از این که رفت سر کار همیشه این را می گفت که من سعی می کنم طوری کار کنم که به بابا فشار نیاید چون برای درس خواندن من خیلی زحمت کشیده است. من می دانم که بابا بازنشسته ای بیشتر نیست و سعی می کنم که تمام محبت های شما را جبران کنم. به همان نسبت هم وقتی پیش بچه های جمعیت کار و خیابان می رفت همین رفتار را داشت. دوستانش که می آمدند اینجا می گفتند بچه های مرکز هم بی قرار شیوا هستند و همه اش حال او را می پرسند و می گویند خاله شیوا کجاست چرا دیگر نمی آید مگه ما را دیگر دوست ندارد؟ و آنها هم نمی دانستند چه جوابی بدهند….برای خودش هیچوقت هیچ چیزی نخواست. هر وقت که حقوق گرفت هر چه که بچه ها نیاز داشتند برایشان گرفت. به قدری سر کارش محبوب است که هنوز هم در شرکت بعد از این که سه ماه زندان بود برگشت بلافاصله برای کار خواستندش. الان که هفت ماه است شیوا نیست هنوز هم مهندسان و مدیرعامل شرکت زنگ می زنند و از من حالش را می پرسند و همیشه به من می گویند امکان ندارد ما جای شیوا را به کسی دیگر بدهیم. آنقدر این دختر خوب و مسئولیت پذیراست.»

مادرشیوا ادامه می دهد: « رابطه شیوا با ما و با همه خوب است. یعنی شما در فامیل هم اگر کسی صحبت کند هیچ کسی نیست که از شیوا یک ذره ناراحتی داشته باشد و در میان دوستانش هم همینطور است. اگر هر جور با او رفتار کنند امکان ندارد به کسی عکس العملی نشان دهد. با ما بسیار بچه خوب و دلسوزی هست. هنوز که هنوز است با وجود این که انفرادی بود دوستانی که از زندان آمده بودند و با من صحبت می کردند می گفتند حتا روزی که خواهر کوچکش کنکور داشت شیوا روی دیوار یادداشت کرده بود. بی قرار بود و می گفت امروز نازآفرین کنکور دارد خدا کند خوب امتحان بدهد. به محض این که اولین تلفنی که زد از من پرسید که ناز آفرین کنکورش را خوب داد؟ گفتم تو از خودت بگو مادر چه کار داری به امتحان او؟ گفت نه من اینجا مدام نگران او هستم.»

شهرزادکریمان از فعالیت های دخترش بسیار مطمئن است و آن را می ستاید. او می گوید: « من راهش را قبول دارم چون راه اشتباهی نمی رفت. آخر مگر دفاع کردن از حقوق مردم و حقوق بشر جرم است؟ وقتی من می شنوم که می گویند اقدام علیه امنیت ملی برایم خیلی سنگین است. اقدام علیه امنیت یعنی کسی اسلحه دستش بگیرد و کاری کند که امنیت مردم به خطر بیفتند. ولی شیوای من حتا راضی نمی شود که مورچه ای زیر پایش آزار ببیند و تمام هم و غم اش کمک به مردم است بعد یکی از اتهامات شیوا را اقدام علیه امنیت ملی می زنند.»

شیوا نظر آهاری و آرزوهایش

مادرشیوا درمورد آرزوهای شیوا، دخترزندانی‌اش می گوید: « همیشه می گفت آرزو دارم هیچوقت تبعیض بین آدم ها نباشد. یعنی یک روز نباشد که از یک مسیری رد می شوم ببینم که بچه ای برای فروختن یک فال التماس می کند. یا این که کسی مرز بندی داشته باشد بین دفاع از حقوق انسان ها. من همیشه سعی می کنم که این طور مسائل نباشد . من فکر نمی کنم که کسی که وضعیت مالی بهتری دارد باید همه در مراسم هایش باشند و آن که ندارد نه. یک بار آمد خانه و یک عالمه فال دستش بود. گفتم اینها چیست که گرفته ای گفت بچه ای به من گفت اگر من به خانه بروم و فال هایم را نفروخته باشم کتک می خورم. می رفت به مرکز و می گفت گاهی می بینم که یک طرف صورت بچه ای کبود است می پرسم برای چه کبود شده می گوید پدرم زد برای این که نتوانستم این مقدار پول به خانه ببرم. آرزو می کرد که بچه ها مجبور نباشند کار کنند یا اعدام نشوند. محیطی برای بچه ها نباشد که نتوانند آنطور که باید و شاید رشد و زندگی کنند.

«راهش را قبول دارم… مگر دفاع از حقوق مردم جرم است؟»

شهرزادکریمان از فعالیت های دخترش بسیار مطمئن است و آن را می ستاید. او می گوید: « من راهش را قبول دارم چون راه اشتباهی نمی رفت. آخر مگر دفاع کردن از حقوق مردم و حقوق بشر جرم است؟ وقتی من می شنوم که می گویند اقدام علیه امنیت ملی برایم خیلی سنگین است. اقدام علیه امنیت یعنی کسی اسلحه دستش بگیرد و کاری کند که امنیت مردم به خطر بیفتند. ولی شیوای من حتا راضی نمی شود که مورچه ای زیر پایش آزار ببیند و تمام هم و غم اش کمک به مردم است بعد یکی از اتهامات شیوا را اقدام علیه امنیت ملی می زنند.»

وی در نقد اتهاماتی که به دخترش زده می شود و نگهداشتن او برای ماهها در زندان ادامه می دهد: « آخر شیوا چه امنیتی را به خطر انداخته است؟ تمام کارهایش در چارچوب نظام جمهوری اسلامی است و با این نظام هیچ سر عنادی ندارد و برای انسان ها کار می کند. این راهی نیست که من قبول نداشته باشم و چه من و چه پدرش تمام مردم ایران. اگر یک نظر سنجی کنند و شیوا و شیواها به نظرسنجی گذاشته شوند همه می فهمند که راه شیوا نه تنها غلط نیست بلکه راه درستی می رود و بی دلیل در زندان است . زندان جای شیوا و شیواها نیست. زندان جای قاتل ها و دزدها و کسانی است که امنیت مردم را به خطر می اندازند. آخر شیوای من چه کرده است که باید بهترین سالهای عمرش را و کل ۲۵ سالگی اش را در زندان باشد و ۲۶ سالگی اش را در زندان جشن بگیریم. من هر چه که با خودم فکر می کنم نمی توانم بپذیرم که راه شیوا طوری است که باید در زندان باشد.»

و این نکته ای نیست که مادرشیوا با کسانی که او را بازجویی می کنند مطرح نکرده باشد: « به کارشناس او هم گفتم که امکان ندارد شیوای من راه غلط برود. حرف اخرم این است که تمام شیواها و تمام بچه هایی که در زندان هستند از این وضع نجات پیدا کنند. زندان را بگذارند برای کسانی که باید در زندان باشند و به ناموس مردم تجاوز کرده اند یا قتل انجام داده اند. اما این بچه ها هیچ کار اشتباهی انجام نداده اند و همه این بچه ها مثل شیوا ی من هستند و هیچ کدام کاری انجام نداده اند که بهترین سالهای عمرشان را باید در زندان بگذرانند. فقط همه ی آنها را به خدا می سپارم و آروز می کنم هر روز که خداوند سلامتی را ازشان دریغ نکند در این شرایط سخت زندان و دوری از خانواده ها و بتوانند آن وضع را تحمل کنند.»

آخرین سخن شهرزاد کریمان که صدایش هر بار که از شیوا سخن می گوید با اشتیاق معنی داری همراه می شود این است: «آرزو می کنم که هر چه زودتر درهای زندان باز شود و این گلها به آغوش خانواده هایشان برگردند.

نام گذاری میدان “زنان تهران” در شهر “جنوا”ی ایتالیا

نام گذاری میدان “زنان تهران” در شهر “جنوا”ی ایتالیا
جرس: میدان "زنان تهران" امروز در شهر جنوا ایتالیا همزمان با هفته حقوق بشر و به منظور تقدیر از تلاش های زنان ایران در مبازرات حق طلبانه نام گذاری شد.




به گزارش خبرنگار جرس، این مراسم با حضور شهردار جنوا، شیرین عبادی، گروهی از حامیان مادران عزادار و جمع بسیاری از دانشجویان و فعالان حقوق بشر ایرانی و ایتالیایی برگزار شد.


شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، در مراسم نام گذاری میدان "زنان تهران" گفت: افتتاح می کنم این میدان را به نام آزادی و به نام تمام زنان جهان که برای آزادی مبارزه می کنند. خصوصا زنان ایران که در 13 ماه گذشته، در زندان ها و در خیابان ها مظلومانه کشته شدند.


وی در ادامه با بیان اسامی چند تن از شهیدان یک سال گذشته اظهار کرد: با یاد ندا، جوان ایرانی که در خیابان کشته شد، شبنم سهرابی که در روز عاشورا توسط ماشین پلیس زیر گرفته شد و با یاد فاطمه براتی و نینا احترامی، که هنگام حمله به خوابگاه دانشگاه تهران با ضرب گلوله کشته شدند.


عبادی ادامه داد: و با یاد تمام زنان آزاده کرد، ترک، بلوچ، عرب زبان و فارسی زبان که به ناحق کشته شدند. به یاد شیرین علم هولی دختر کردی که غیر عادلانه در دادگاه های ایران محکوم به اعدام شد و حکومت نه تنها جسد وی را به خانواده اش تحویل نداد، بلکه از دادن نشانی محل دفن او هم خودداری کرد.


برنده جایزه صلح نوبل، با بیان این که دامنه ستم به زنان به این مثال ها محدود نمی شود گفت: زینب جلالیان دختر کردی است که به علت فعالیت های مدنی، به اعدام محکوم شده و ممکن است که به زودی اعدام شود.


وی با اشاره به افزایش روز به روز زندانیان افزود: همچنین تعداد زیادی از زنان روزنامه نگار و جوانان کشور به خاطر فعالیت های خبری در زندان به سر می برند که از میان آنان به شیوا نظرآهاری و محبوبه کرمی اشاره می کنم. همچنین تعداد زیادی از زندانیان پس از تحمل روزهای طولانی بازداشت، با وثیقه های سنگین آزاد شدند، به خانم ژیلا بنی یعقوب و بدرالسادات مفیدی اشاره می کنم.


عبادی با بیان شرایط نامناسب زندان اظهار داشت: شیوه های بازجویی و شکنجه به شکلی است که اغلب زندانیان پس از آزادی به بیمارستان منتقل می شوند و تحت درمان قرار می گیرند. در این مورد به همکار عزیزم، نرگس محمدی که در زندان به فلج ادواری مبتلا شد و بعد از آنکه تمام دارایی خانواده برای تامین وثیقه استفاده شد، وی مرخص و تاکنون در بستر بیماری است.


وی در ادامه گفت: به هیچ یک از جانباخته گان سال گذشته اجازه برگزاری مراسم داده نشد و حتی مادر و خواهر شیرین علم هولی چند روز پس از اعدام وی بازداشت شدند تا نتوانند با روزنامه نگاری مصاحبه کنند.


عبادی افزود: اما چه باک که مردم ایران و آزادی خواهان جهان یاد و نام این افراد را فراموش نخواهند کرد و نام گذاری این میدان خود نشانی بر این گفته است. این میدان پیوند زنان ایران و ایتالیا را جاودانه خواهد کرد.


همچنین در این مراسم، شهردار جنوا، خانم "مارتا وینچنسی"، نیز طی سخنانی با ابراز خشنودی از نامگذاری این خیابان گفت: ما این منطقه صنعتی را از آن جهت انتحاب کردیم که جایی است که هزاران کارگر از جمله هزاران زن برای حقوق خود مبارزه کردند. همچنین اینجا مکان تجمع بسیاری از جوان ها است، و ما می خواهیم پیام و صدای زن ایرانی را به همه جوانان جنوا برسانیم و خوشحالم که شیرین عبادی به شهروندان ایرانی جنوا اضافه شدند.


در ادامه، مریم مولوی، به نمایندگی از جامعه زنان ایرانی جنوا، با اشاره به دوران طولانی مبارزات آزادی خواهانه در ایران و نقش تاثیرگذار زنان در این مبارزات گفت: مقاومت زنان ایرانی ستودنی است و بر ما است که آنان را تنها نگذاریم و در کنارشان بایستیم.


وی انجام چنین اقداماتی را برای همراهی با زنان ایران بسیار مفید دانست و از موسسات و گروه های حقوق بشری خواست تا مسائلی مانند این را در برنامه خود قرار دهند.



بر روی کتیبه نصب شده در وسط میدان "زنان تهران" نوشته شده است: اینجا میدان یادبودی است برای زنان ایران از طرف کمیته ایرانی ها در شهر جنوا. زنان تهران، زنانی هستند که با جرات و قدرت برای آزادی بیان و حقوق بشر مبارزه کردند. در 30 سال اخیر، زنان در اعتراضات و تظاهرات صلح آمیز، پیش قدم بوده اند. درخواست آزادی و حقوق بشر هیچ مرزی نمی شناسد.


این مراسم با رونمایی از پرتره ندا آقا سلطان ،هم خوانی سرود "ای ایران" و رها کردن بادکنک های سبز در آسمان جنوا، پایان یافت.







مراسم یادبود شهید امیر جوادی‌فر


مراسم یادبود شهید امیر جوادی‌فر
گزارش اختصاصی مادران عزادار: پنج شنبه ۲۴ تیرماه اولین یادبود سالنه شهید امیر جوادی فر برگزار گردید و خانه پدری اش میزبان عزیزانی بود که برای گرامی داشت یاد او گرد هم آمده بودند .

گزارش کامل را همراه فیلم و عکس در ادامه مطلب بخوانید.
براي او كه همه ي مادران ايران زمين، مادر اويند و از غرور اين افتخار به خود مي بالند










پنجشنبه ۲۴ تيرماه بزرگداشت اولين سالگرد شهادت امير جوادي فر در منزلشان با شكوه هرچه تمامتر و استقبال وسيع خانواده ساير شهدا، وكلا، شاعران، دوستان امير، مادران عزادار، مادران صلح، دانشجويان و ... برگزار گرديد.



در ابتداي مراسم دكلمه ي « بي بي ناز» با صداي شهيد امير جوادي فر پخش شد.
سپس پدر امير ضمن خوشامدگويي به حضار از خلائي كه در قلب او و برادر امير (بابك) با رفتن امير بوجود آمده و زحمت و طاقتي كه بايد بخرج دهند تا اين حفره را پر كنند گفت و در ادامه گفت: " من فقط ديروز در سالگرد شهادتش ناخودآگاه دو خطي نوشتم كه گفته قلب من هست و شايسته دونستم كه كليه سروران و همكاران و دوستان عزيز اين دو خط را گوش كنند:
آنچنان زيباست اين بي بازگشت كز برايش مي توان از جان گذشت
اميرم، اميرم
نقش كردم رخ زيباي تو بر خانه دل / خانه ويران شد و آن نقش به ديوار بماند"


سپس ترانه اي از بابك به نام ظهر تابستون تهرون پخش گرديد.


پس از آن خاطره اي از زبان يكي از دوستان امير از روز ۱۸ تير ۸۸ و صحنه انتقال امير به بيمارستان و سپس به كلانتري گفته شد، از امير كه مي گفت براي بيان يك اعتراض مدني مي رويم و نه اسلحه اي داريم و نه خلافي مي كنيم، و بعد از لحظه رفتن از بيمارستان به كلانتري مي گويد كه هنگام خروج از بيمارستان از امير مي خواهند كه با ويلچير او را ببرند ولي امير قبول نمي كند و مي گويد:" عاشقان ايستاده مي ميرند "، و پس از آن از تحويل گرفتن جنازه امير.

در ادامه مراسم پدر امير گفت: "امير و اميرها زنده اند،‌خانواده هايي كه در فاجعه كهريزك مورد ظلم قرار گرفتند، امروز من در مراسم سوگواري پسر آقاي روح الاميني بودم، ‌باورمان بر اين است كه اميرها، محسن ها و كامراني ها زنده اند. از خون آنها ريشه هاي اين مملكت مقاوم خواهد شد، روزي خواهد رسيد كه داد ما را به ما خواهند داد و تا آن روز من هستم، بايد باشم و اين مسئله را به چشمم ببينم، فشارهاي زيادي روي ما هست ولي تحمل خواهيم كرد تا انشااله در آينده نزديك اين روز را ببينيم.


سپس پيام مادران عزادار خوانده شد:
من به نبرد مي روم ولي شمشير نمي كشم بلكه روشنايي مي بخشم تا لشكر تاريكي بگريزد (پيامبر ايراني-زرتشت)
با عرض تسليت و تبريك به خانواده محترم شهيد امير جوادي فر . خانواده همه شهداي حماسه جنبش سبز.
ما مادران عزادار (پارك لاله) همچنان پيگير و مقاوم در كنار ساير هموطنان ايستاده ايم و خواسته هاي خود را دنبال مي كنيم:






اعدام را بس كنيد
آمران و عاملان جنايات، عادلانه و علني محاكمه شوند
تمامي زندانيان عقيدتي و سياسي هرچه سريعتر و بدون قيد و شرط آزاد شوند.
مادران عزادار (پارك لاله)


و در ادامه استاد شمس لنگرودي اشعاري از سروده هاي خود را خواند:
"تو دیگر نیستی /
انار شکسته ای که خاطره های خونینش تنها بر دست و دهان می ماند /
تو دیگر نیستی /
مگر به صورت شعری در دهان /
و لمس سر انگشهایت تمام شده است /
در دست های من /
شگفت لعلگونه پرداخت شده ابگون /
انار دهان گشوده /
از این بیش /
نمی ماند بر درخت"
***
"پس این فرشتگان به چه کاری مشغولند
که مثل پرندگان راست راست می چرخند در هوا
سر ماه حقوقشان را می گیرند.
پس این فرشتگان به چه کاری مشغولند
که مرگ تو را ندیدند
کاش پَر و بالشان در آتش آفتاب تیر بسوزد
ما با زغالشان شعار خیابانی بنویسیم.
پس این فرشتگان پیرشده
جز جاسوسی ما
به چه کار بد ِ دیگری مشغولند
که فریاد ما به گوش کسی نمی رسد. "
***
"حتماً سراسر شب صدایمان می کردی
اما عزیز دلم
زندگان که قادر نیستند صدای تو را بشنوند
حتماً سراسر شب
بر دریچه ی سنگینت کوفتی
و ما صدای بم باران را می شنیدیم
که بر گل نامرئی می بارید
و بویی غریب
از گل هایی ناشناخته در شب می پیچید
با دست بسته نمی شود کاری کرد
شب چسبنده، دست و دهانمان را فرو می بندد
و آنچه که می بینی
رویاهای ماست
که مثل مِهی بر می خیزد
بر سنگت فرو می ریزد
با دست بسته نمی شود کاری کرد
اما هیچ کس را توان بستن رویاهای ما نیست
رویاهایی که نیمه شبان به خیابان قدم می گذارند
در تلألو پنهان خویش یکدیگر را می شناسند
از راهپیمایی فردا سخن می گویند. "


همچنين نامزد امير و ساير وابستگان درد دل هاي خود را با او در مراسمش بازگو كردند.
سپس سخناني از طرف مادران صلح گفته شد:
"بابك عزيز با چه زيبايي با اعتقادش به مانيفست جنبش سبز كه جنبش بدون خشونت و پايبند به قانون است اينجا قصه زندگي امير را بيان كردند و چه زيبا خانواده شما براساس همان مانيفست كه پاي بندي به قانون بود، عزيزترين كستان را به قانون تحويل داديد. به اميد روزي كه بي قانون ترين فرد اين مملكت را وادار كنيم به قانون احترام بگذارد، به اميد رسيدن به آزادي و دموكراسي كه خواست همه جوانان و همه ملت ايران است. به اميد آن روز"
و دو شعر از يكي از مادران صلح خوانده شد.

و سپس ترانه اي از بابك جوادي فر خوانده شد:
آسمون گريه مي كرد براي تو /
واسه اون صداي خنده هاي تو /
رفتي و قصه ما به سر رسيد /
گل خنده از لبامون پر كشيد /
باز همون قصه دريا شدن /
فصل آخر فصل هم صدا شدن /
زير تيغ و ضربه ها كوبوندنت /
ريشه تو خشكوندنو سوزوندنت /
اي گل پرپر شده در دست باد /
يادمان لحظه هاي سبز و شاد /
نوگل غلطيده در آغوش خاك /
خاك ميهن، خاك خونين، خاك پاك ...

سپس شعر «شرمتان باد اي خداوندان قدرت» از طرف مجموعه فعالين دانشگاه آزاد خوانده شد و اظهار اميدواري شد كه تمام آمرين و مسببان اصلي اين فجايع محاكمه شوند و هرچه زودتر ما آن روز را ببينيم.

در ادامه مراسم از طرف آقاي صالح نيكبخت، وكيل محترم شاكيان پرونده كهريزك شعر «گفتگو» از استاد شفيعي كدكني توسط بابك جوادي فر خوانده شد.

همچنين در اين مراسم هم بنديهاي امير در كهريزك، مادر شهيد سهراب اعرابي (پروين فهيمي)، مادر سعيد زينالي (مادري كه ۱۱ سال در جستجوي فرزند دانشجوي خود مي باشد) و مادر و همسر شهيد حسن پور شركت داشتند كه از حضورشان تشكر و قدرداني شد.


سپس سرود سراومد زمستون پخش و همخواني شد.


در دامه ترانه اي از امير خوانده شد:
به جز تو كي به ياد شاليزاره /
به جز تو كي سزاوار بهاره /
به جز تو كي مثل ساحل عزيزه /
كي جز تو صاحب درياكناره /
فقط اسم تو مونده روي لبهام /
فقط ياد تو همراه نفسهام ...


همچنين سرود وطنم وطنم پخش و همخواني شد.


در اواخر مراسم پدر و مادر و خواهر شهيد محمد كامراني و مادر و پدر شهيد محسن روح الاميني از مراسم بزرگداشت اولين سالگرد شهيد محسن روح الاميني براي عرض تسليت به مجلس بزرگداشت امير آمدند.


خانم پروين فهيمي،‌ مادر سهراب اعرابي، در پايان مراسم سخنراني كوتاهي كرد:
"به نام امير، به نام سهراب، به نام ندا،‌ به نام محسن، به نام محمد، به نام علي، به نام حسن پور، به نام تمام جواناني كه در سال گذشته و طي يكسال اخير در راه وطن كشته شدند به دست مزدوران و به دست خشونت طلبان.
من به اينجا آمدم فقط بخاطر امير، بخاطر پدر مهربانش و برادرش آقا بابك.
فقط بدانيم اين بچه ها زنده اند، من خوشحالم از اينكه هنوز مردم ما و هموطنان ما با ما همدردي مي كنند و اين براي ما بسيار ارزش دارد، درسته براي ما خيلي سخته، شب و روز به ياد بچه هامون مي گذرونيم ولي ماشااله اين همه جوان داريم. اينها نمي توانند هيچ وقت حق را ناحق كنند، مطمئن باشيم كه خون بچه هاي ما پاي ظالمين را خواهد گرفت.
خيلي از خانواده ها بچه هايشان را از دست دادند و باز هم صدايشان در نيامد و من متاسفم،‌ واقعا متاسفم چون با اين سكوت اول خود خون و حق بچه هايشان را پايمال مي كنند و بعد ديگران.
من از همه شان مي خواهم، در اينجا مي گويم و همه جا هم گفتم اول خانواده ها و مادران نبايد از خون اين بچه ها بگذرند. كسي كه خون بچه اش را پايمال مي كند مطمئن باشد كه ديگران هم همان مي كنند و مي خواهم بگويم كه بچه هاي ما زنده اند و زنده خواهند ماند. "


در پايان مراسم سرود نداي سهراب پخش و همخواني شد.


روحش شاد و راهش پر رهرو








س

سخنرانی شيرين عبادی هنگام افتتاح ميدان زنان در جنوا




نام‌گذاری يکی از مهم‌ترين ميادين شهر جنوا (ايتاليا)

به نام "زن تهرانی" و سخن‌رانی شيرين عبادی

روز ۲۱ جولای (۳۰ تیر ماه) خانم دکتر شیرین عبادی با افتتاح و پرده‌برداری از تابلوی میدان مذکور سخنانی ایراد نمودند।

مشروح سخنان دکتر عبادی را در زير می‌خوانيد।

خانم‌ها و آقايان

افتتاح می‌کنم اين ميدان را به نام "آزادی" و با ياد تمام زنانی که در سراسر جهان برای آزادی مبارزه می‌‌کنند. با ياد مبارزات زنان در فلسطين، چين، آرژانتين، شيلی، برمه و ديگر کشورها ، خصوصا زنان ايران به ويژه آنانکه در ۱۳ ماه گذشته در جريان مبارزات آزادی خواهانه خود در خيابان‌ها و يا زندان‌های شهر تهران مظلومانه جان باختند .با ياد ندا دختر جوانی‌ که به دست عمال حکومتی در خيابان کشته شد. با ياد شبنم سهرابی که هنگام عزاداری در روز عاشورا پليس با ماشين او را زير گرفت و در مقابل هزاران چشم حيرت زده از روی جسد له شده او گذشت .با ياد دو دختر دانشجو به اسامی فاطمه و مبينا که ساعت سه نيمه شب و به هنگام حمله پليس به خوابگاه دانشجويان دانشگاه تهران در تاريخ ۲۴ خرداد ماه ۱۳۸۸ با شليک گلوله به قتل رسيدند و با ياد تمام زنان آزاده کرد، بلوچ، عرب زبان و فارس که در يک سال گذشته در خيابان‌های تهران به خاطر مبارزات آزادی خواهانه خود، با گلوله هايی که از محل ماليات مردم خريداری شده بود به قتل رسيدند و بالاخره با ياد شيرين علم هولی دختر کردی که در يک دادرسی غير علنی به علت فعاليت سياسی، غير عادلانه محکوم به اعدام شد و روز ۱۹ ارديبهشت سال ۱۳۸۹ او را دار زدند و حکومت نه تنها حاضر نشد جسد او را تحويل خانواده ‌اش بدهد بلکه حتی از دادن نشانی‌ محل دفن نيز امتناع کرده است.
متاسفانه دامنه ستم بر زنان محدود به موارد گفته شده نيست و روند سرکوب و کشتار هم چنان ادامه دارد، از جمله زينب جلاليان دختر جوان کردی که به علت فعاليت‌های مدنی و سياسی محکوم به اعدام شده و ممکن است تا هفته آتی حکم اعدامش اجرا گردد. هم چنين تعدادی از زنان نيز هم اکنون به علت فعاليت‌های حقوق بشری و يا اطلاع رسانی و خبر نگاری، در شرايط بسيار بد در زندان‌های تهران در بند هستند که از آن جمله می توان به محبوبه کرمی و شيوا نظر آهاری اشاره کرد. تعداد کثيری از زنان نيز در يکسال گذشته زندان را تجربه کرده و با وثيقه‌های سنگين موقتا بيرون از زندان هستند که از آن جمله ميتوان به ژيلا بنی‌ يعقوب و بدر السادت مفيدی اشاره کرد.
شيوه بازجوئی در زندان و شکنجه‌های جسمی‌ و روحی‌ که بر زندانيان سياسی و عقيدتی‌ روا می دارند، چنان است که اکثر آنان پس از آزادی برای درمان مجبور هستند مدتی‌ را در بيمارستان بستری شوند که می‌‌توانم در اين مورد به همکار عزيزم خانم نرگس محمدی اشاره کنم که در زندان مبتلا به فلج ادواری عضلانی شد و بعد از آن که تمام سرمايه خانواده به وثيقه گذاشته شد موقتا از زندان آزاد شده و اکنون در بستربيماری است و معالجات پزشکان تا کنون موثر نبوده است و دردناک تر آن که پس از بيمار شدن بجای آنکه او را به درمانگاه زندان منتقل کنند، در همان حال در گوشهٔ سلول انفرادی او را رها می کردند و روزی چند نوبت با صندلی‌ چرخ دار وی را برای باز جويی و در حقيقت شکنجه روحی‌ می‌‌بردند.
متشکرم از اينکه هنگام افتتاح اين ميدان به من اجازه داده شد تا گوشه ای از ظلمی که بر زنان ايران می‌‌رود را برای شما بازگو کنم و اميدوارم هم دردی شما و اعتراضاتی که به اين مناسبت به عمل می‌‌آيد بتواند تأثيری در بهبود وضعيت زنان زندانی داشته باشد.
به هيچ يک از جان باختگان راه آزادی در يک سال گذشته، اجازه برگزاری مراسم ياد بود داده نشد و خانواده‌های آنان به طور مرتب تحت فشار مأمورين امنيتی قرار دارند تا با رسانه‌ها مصاحبه و افشا گری نکنند. حتی مادر و خواهر شيرين علم هولی به مدت چندين روز بازداشت شدند تا با خبر نگاری مصاحبه نداشته باشند.
اما چه باک که مردم ايران و آزادی خواهان جهان نام و ياد آنان را فراموش نخواهند کرد و نام گذاری اين ميدان به نام زن تهرانی نيز بدين مناسبت است - بزرگ داشت زنانی که در وطن خود غريبانه کشته شدند- و بهمين جهت ضروری می‌‌دانم از شهردار محترم جنوا و اعضای محترم شورای شهر جنوا سپاسگزاری کنم و ياد آور می‌‌شوم که دولت‌ها می‌‌آيند و می روند اما ملت‌ها باقی‌ می‌‌مانند و افتتاح اين ميدان پيوند و دوستی‌ زنان ايران و ايتاليا را جاودانه خواهد ساخت. درود و سپاس من به کليه زنان و موسساتی که در راه برابری افراد تلاش می‌‌کنند و مرزی برای فعاليت خود ندارند. ظلم به زن ايرانی همان قدر آنها را آزرده خاطر می‌‌سازد که ستم بر همشهريان خود و اين است مفهوم واقعی‌ جهانی‌ شدن. ما بايد قلب‌های خود را جهانی‌ کنيم و فقط در اين صورت است که می توانيم شاهد جهانی‌ بهتر و عادلانه تر باشيم.

به اميد آن روز

نقل از گویا نیوز