Tuesday 31 August 2010

خاوران دیگر غریب نیست


خاوران

دیگر غریب نیست

آن بیست و یک سال یک طرف، این یک سال یک طرف. بیست و یک سال ایستادگی خستگی ناپذیر و پررنج بازماندگان قتل عام زندان سیاسی در سال ۶۷ برای دادخواهی و علیه فراموشی، وقتی با یک سال جنبش سبز و دموکراتیک مردم ایران به هم پیوست، خاوران از فراموشی بیرون آمد ...

دهم شهریور، سالروز سمبلیک جنایتی است که از مرداد ماه ۶۷ شروع شد و دنباله اش به آذر و دی ماه همان سال رسید و نتیجه اش قتل عام چندین هزار نفر از آزادی خواهان کشور ما در زندان ها بود. داستان این بیست و یک سال برای خانواده های بازمانده ی این حادثه ی شوم و انسان های آزادی خواه ایران، از یک طرف داستان درد و اندوه از دست دادن عزیزان خود بود و از طرف دیگر قصه ی مبارزه برای دادخواهی و علیه فراموشی، مبارزه علیه حکومتی که بعد از انجام جنایت، به انکار جنایت برخاسته بود.
ایستادگی بر حق دادخواهی، خود رنجی گران شد افزون بر درد از دست دادن عزیزان. خانواده ها را برای انکار جنایت تحت فشار قرار دادند، دستگیر کردند، آواره ساختند و هر آن چه در توان داشتند به کار بردند، تا آن ها را به سکوت و فراموش کردن مجبور کنند. در این سال ها چه بسیار مادران و پدران با قلب های دردمند و با چشمان پرحسرت روی در خاک کشیدند و آرزوی دادخواهی را با خود به زیر خاک سرد بردند. سال هایی که این همه درد، با سکوت و بی تفاوتی جامعه نسبت به این رویداد خونین، دو چندان که نه، ده چندان می شد.
جنبش دموکراتیک مردم ایران که آمد، جوانان که به عزم مبارزه برای دیکتاتوری، از جای برخاستند، با خود نشان «خاوران» را نیز همراه کردند. کدام مبارزه ی دموکراتیکی در ایران می توانست جاری شود بدون اینکه مهر خاوران را بر پیشانی نداشته و به حق خواهی آن کشتگان برنخاسته باشد؟
با جنبش سبز، خاوران نیز از انزوا به در آمد. پرسش ها شروع شد، پرده های ضخیم سکوت دریده شد و حق دادخواهی از خانه های غریب افتاده و مافل های کوچک محاصره شده در تورهای امنیتی، به خواستی که هر دم گستره ی بیشتری می گیرد تبدیل شد.
سد سکوت شکسته شده و پرچم دادخواهی به اهتزاز در آمده است. بگذار حکومت همچنان با داغ و درفش و انکار به مقابله برخیزد، بگذار فرومایگانی باشند که همچنان در گوش جوانان بخوانند «خاوران مساله ی شما نیست».

در بیست و دومین سالگرد قتل عام هزاران تن از رفقایمان، دوستان و همرزمانمان، خاطره ی به خون خفتگان سال ۶۷ را گرامی می داریم و خود را همدرد و در کنار خانواده ها و بستگان و بازماندگان آن ها می یابیم. به عهدی که با خود و همه ی مادران و پدران داغدیده ای که اینک در زیر خاک خفته اند، بسته ایم وفادار می مانیم، به سهم خود از همه ی تلاش هایی که تا امروز برای مقابله با انکار و فراموشی این جنایت بزرگ صورت گرفته است، قدردانی می کنیم و همگان را فرا می خوانیم تا با تلاشی مشترک چنان عاملان و آمران این جنایت را رسوا و مطرود سازند که نه تنها خاوران، بلکه خطر بازتولید خاوران ها برای همیشه به خاطره ی تاریخ سپرده شود.

ما حاکمان امروز، کودتاگرانی که بار دیگر در برابر خواسته های مردم ایران ایستادند و خاوران های تازه ای را خلق کردند، را مسئول این کشتار بزرگ می شناسیم. آن ها که امروز نیز با داغ و درفش طبیعی ترین و بدیهی ترین خواست های بازماندگان این فاجعه را سرکوب می کنند و ندای آزادی خواهانه ی مردم ایران را در خون و سلول های انفرادی خفه می کنند، همان ها، عاملان ایجاد خاوران و خاوران ها در سرزمین ما هستند.

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
سه‌شنبه ۹ شهريور ۱٣٨۹ - ٣۱ اوت ۲۰۱۰

Monday 30 August 2010

با خاوران یاد ها چه می کنید؟




با خاوران یاد ها چه می کنید؟
عفت ماهباز
از سایت مادران لاله
خاوران کجاست؟خاوران چراست ؟ می شود قفلی به در خاوران زد .می شود با تفنگ و خشم راه را بر مادران بست. اما با یاد ها چه می کنید؟ یادها که در قلم جاری شده. با کدام نیزه و کدام تفنگ بدان نشانه می روید؟




اکنون سه سال است که بر گورستان خاوران قفل زده اند و به خانواده ها و مادران اجازه نمی دهند بر مزار فرزندانشان گرد آیند. این گورستان که با همه گورها متفاوت است نه سنگی بر گوری و نه نهالی و درختی در خاک. خاک است و خاک . زمینی است خشک که بارها و بارها با بلدوزر خاک ان را زیر رو کرده اند یا اجازه داده اند در انجا کسان دیگری مرده هایشان را دفن کنند
حکومت تبعیض جمهوری اسلامی بیش از29 سال (ازآبان سال۱۳۶۰) است که در خاوران در 14 کیلومتری تهران در جاده خراسان خطه شرقی در کنار گورستان ارامنه وهندی ها، قطعه زمینی را "لعنت آباد"نامیدند و ان را قبرستانی کردند برای دگر اندیشان ، بهایی ها،و نیروهای هوادار لاییک و سکولار. مادران بعد از کشتار تابستان ۱۳۶۷ ان مکان را "بهشت خاوران" نامیدند.،. آن خاک غریب غم گرفته که شباهتی به بهشت نداشت. به "خاوران" مشهور شد. آنجا را، بولدوزرهای پاسداران بارها قبل از آمدن گالیندوپل، نماینده ویژه سازمان ملل به ایران، در سال 1369، زیر رو کرده بودند تا اثری به جا نماند حکومت در آن زمان اعلام می کند این جا تنها بیابانی است.
پارسال در آستانه سال نو میلادی، همزمان با بمباران غزه به دست نیروهای اسرائیل دوباره ماموران دولت جمهوری اسلامی ایران- در فاصله جمعه ٢٠ تا جمعه ٢٧ دی ماه گورستان خاوران شامل گورهای قربانیان اعدامهای سال ٦٠ تا تابستان ٦٧ گورهای انفرادی و گورهای جمعی کشتار دسته جمعی تابستان ٦٧ وهمجنین در 23 دی ماه در همانجا قطعه‌ای که محل دفن بهائی‌های اعدام شده است، را نیز با بولدوزر زیر و رو کرده و با ریختن خاک وظاهرا کاشتن درخت روی گورها، درد و داغ خانواده ها را تازه کردند
سه سال است که از خانوادها و مادران خاوران ، که داغ و درد فرزند دارند حداقل خواسته های انسانی دریغ می شود.انان مصرانه خواهان:
-باز شدن در خاوران بر روی خانواده ها.
-اعلام اسامی، زمان فوت ومحل دفن عزیرانشان
-اجازه ی نشانه گذاری و گل کاری بر مزار جان باختگان
-جلوگیری از دفن اموات دیگر بر خاک عزیزانشان هستند.
.

خاوران پدر


بیست دوسال پیش

4ساله ام با گیسهای بافته

خوشحال وبی خیال سر به هوا،

از غم مادرم رها

می دوم در صحرای خشک

همراه های ، وهو...ی باد خاوران

کنار خاله و عمو جان های گریان و دردمند

*****

فریاد پاسداری

می درد شادی مرا

جلو ترنرو بایست!

رها شد ه ام ، چو چله از کمان

آهو بچه ایی دوان

درباد آن غروب شوم

پایم فرومیرود در نم خاکی بر امده،

جیغ می کشم از وحشت دست وتنی در خاک

*****

پاسداری به سویم نشانه میرود

ایست. ایست

ای هرزه بایست

لرزان درآغوش مادرم

تر می شوم از اشک او

*****

26 ساله ام

تصویرم از پدر

دستی است که بیرون زده ز خاوران

پیراهنی است ابی از او درخاک

هجوم صدای شوم

ایست ایست

در فریاد مادران

*******

امروز من اینجایم در کنارشما

دیروز مادر را راندند

دیروز مادر را پلیس ها بردند

دیروز مادر را در بیمارستان دیدند

دیروز دوباره پایم به جسمی گیر کرد

ودستی کمک خواست

عفت ماهباز لندن شهریور 89

http://efatmahbaz.com/

efatmahbas@hotmail.comCLOAKING


بیانیه مادران پارک لاله ایران(مادران عزادا

هشدار می دهیم
جان و سلامتی زندانیان، پس از آزادی همچنان در خطر است!
از آنجائی که اغلب زندانیان آزاد شده به دلیل شکنجه‌های روحی- روانی- جسمی- جنسی، دچار بیماری‌های عدیده‌ای شده‌اند که حتی در برخی موارد منجر به مرگ آنان شده است، مادران پارک لاله (مادران عزادار) بر خود واجب دانسته، توجه خانواده‌های زندانیان را به موارد تاسف‌باری که تاکنون اتفاق افتاده است جلب نمایند، تا برای بازگشت سلامتی زندانیان آزاد شده به ویژه جوانانی که تجربه کافی از خطرها و آثار شکنجه را ندارند، مساله بازگشت سلامتی جدی گرفته شود.
از این‌رو از خانواده‌های رنج‌کشیده زندانیان آزاد شده تقاضا می‌شود در اولین روزهای آزادی عزیزشان، آزمایش‌ها و کنترل‌های پزشکی کامل از تمام اعضای بدن به‌خصوص کلیه‌ها، کبد، مغز و اعصاب وی را به صورت جدی دنبال کنند تا تجربه به غایت تلخ فاجعه کهریزک(احمد نجاتی کارگر، با ۲۲ سال سن که سه روز پس از آزادی به دلیل از بین رفتن کلیه‌ها به کما می‌رود و سپس جان می‌بازد) و موارد مشابه دوباره تکرار نشود.
با آرزوی سلامتی برای تمامی عزیزان‌مان و تاسف فراوان، چند نمونه زیر شایان ذکر است:
•حسام ترمسی، جوان ۱۹ ساله که پس از تحمل یکسال حبس به علت بیماری کلیه و کبد و افسردگی شدید در بیمارستان بستری است.
•نرگس محمدی، سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر و مادر دو طفل سه ساله که پس از آزادی از زندان، وضعیت روحی و جسمی اش رو به وخامت است و باید مجددا در بیمارستان بستری شود.
•محبوبه کرمی، فعال جنبش زنان که به علت بی‌حرکتی نیمی از بدن‌اش و افسردگی شدید در بیمارستان بستری شده است.
•حمزه کرمی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران که به علت شکنجه های جسمی و روحی در زندان اوین هم اکنون در بخش مراقبت های ویژه بیمارستانی بستری است .
این نمونه‌ها مشتی‌ست از خروار که بر سر فرزندان ما، آوار شده است. در حالیکه شکنجه در قوانین جمهوری اسلامی ایران ممنوع است و زندانی دارای حق و حقوقی قانونی‌ست، اما گاه برای دستیابی به حداقل حقوق قانونی خود مجبور به اعتصاب غذا می‌شود. همان‌طور که شاهد بودیم ۱۷ نفر از بهترین‌های ملت ایران اعتصاب غذایی طولانی را برای ابتدایی‌ترین حقوق خود تحمل کردند و ما همچنان سخت نگران عواقب اعتصاب غذای عزیزان‌مان و سلامتی آنان هستیم.
تاریخ نشان داده است این بی‌رحمی‌ها و ظلم‌ها بی‌پاسخ نخواهد ماند. ولی ما به عنوان مادر و خانواده زندانی در چنین شرایطی باید به سلامت عزیزان‌مان توجه کافی داشته باشیم و زمان را از دست ندهیم و تلاش کنیم تا فرزندان مان به سلامتی نسبی دست یابند، چرا که هرگز اثرات شکنجه‌ به طور کامل از بین نخواهد رفت.

مادران پارک لاله (مادران عزادار)
۶ شهریور ۸۹

Thursday 26 August 2010




همبستگی و هم صدائی با مادران پارک لاله

روز شنبه روز همبستگی با

مادران خاوران

شنبه چهارم ماه سپتامبرساعت دو تاسه بعد از ظهر

همدردی و همصدائی حامیان "مادران پارک لاله" در لندن، با مادرانی که فرزندان خود را از دست داده و یا چشم انتظار رهائی فرزندانشان از زندان هستند. این هفته همبستگی با مادران خاوران.

ده شهریور مقارن است با بیست ودومین سالگرد کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان 67 است در این بیست دو سال بازماندگان کشتارشهریور 67 و اعدامهای گسترده دهه 60 به اشکال مختلف خواستار گشایش پرونده این کشتارها بوده اند.اما نه تنها به صدای آنان پاسخی داده نشده است بلکه اکنون سه سال است که بردر گورستان خاوران قفل زده اند و به خانواده ها و مادران اجازه نمی دهند بر مزار فرزندانشان گردایند.

خاوران در 14 کیلومتری تهران در جاده ی خراسان خطه شرقی در کنار گورستان ارامنه وبهایی ها قرار دارد. این گورستان با همه گورها متفاوت است نه سنگی بر گوری و نه نهالی و درختی .خاک است و خاک و زمینی است خشک که بارها و بارها ماموران حکومتی با بلدوزر خاک ان را زیر رو کرده اند که بگویند در این مکان در دهه شصت کسی دفن نشده است در حالیکه مادران خود شاهد دست های بیرون زده از خاک درتابستان سال 67 بودند. شبانه خاک را پس می زنند و گورهای دست جمعی فرزندانشان را می بینند.

مادران خاوران علاوه بر خواسته های مادران پارک لاله، همچنین خواستار انند که:

-باز شدن در خاوران بر روی خانواده ها.

-اعلام اسامی ، زمان فوت ومحل دفن عزیرانشان

-اجازه ی نشانه گذاری و گل کاری بر مزار جان باختگان

-جلوگیری از دفن اموات دیگر بر خاک عزیزانشان

.

ما حامیان مادران ،پارک لاله لندن همصدایی خود را با شما مادران خاوران اعلام می کنیم . به همین منظور یرانیان مقیم لندن، شنبه چهارم ماه سپتامبر-بین ساعت دو تا سه بعداز ظهر جلوی ناشنال گالری لندن با عکس عزیران شما و خواسته های برحق تان (اعدام را بس کنید!. آزادی زندانیان عقیدتی -دستگیری و مجازات قاتلین و مسببین جنایات سی و یک سال اخیر ایران) جمع می شویم

حامیان "مادران عزدار ایران" لندن /انگلستان

Email: mourningmothersiranlondon@gmail.com

http://maderandaghdar.blogspot.com

Find us on Face book: Mourning Mothers Iran London

Saturday: 7 August 2010

15.00 14.00: Time

Location: North Terrace of Trafalgar Square (in front of the National Gallery)
Nearest Tube Charing Cross: Bakerloo and Northern line


In Solidarity with Mourning Mothers of Iran (Mothers of Laleh Park)

This month’s event is in solidarity with Mothers of Khavaran

1 September 2010 is the twenty second anniversary of the mass execution of political prisoners in the summer of 1988. For the past 23 years, the families of those executed have, through every possible means, tried to legally challenge the killings. However, not only have their requests been ignored, but the Khavaran cemetery has also been closed to the public for the past three years so that the families and mothers cannot even visit their children’s graves.

Next to the cemetery for Armenians (Christians) and members of the Bahai religion, Khavaran cemetery, 14 kilometres from Tehran, is very different from other cemeteries in that there are no tombstones or green areas. Khavaran consists solely of a stretch of dried earth where no permission for new burials has ever been given. Worse still, the regime has bulldozed the “cemetery” on numerous occasions in order to destroy the evidence of this mass grave. Meanwhile, the mothers will never forget the image of the unburied hands of their children – many of the children had been buried at such shallow depths that their hands remained sticking out of the earth.

Mothers of Khavaran, in line with Mothers of Laleh Park (Mourning Mothers), are asking that the cemetery be opened to the families and that the names of their children, the dates of their deaths and the names of the burial sites be announced. They also request the prohibition of new burials in existing graves. Last but not least, they request the lifting of restrictions on the families of the children to place signs and lay flowers for their loved ones at the site.

We, in London, will stand in solidarity with these mothers in Trafalgar Square on Saturday 4 September 2010 from 2 pm to 3 pm and be their voice for their demands of a stop to the executions, the release of all political prisoners and the punishment of those responsible for the killings and crimes against humanity in Iran for the past 31 years.

Please show your support by joining us.

Supporters of Mourning Mothers of Iran (Mothers of Laleh Park) – London

Email: mourningmothersiranlondon@gmail.com

Weblog: maderandaghdar.blogspot.com

Facebook: Mourning Mothers Iran London

Date: Saturday 7 August 2010

Time: 14:00 to 15:00

Location: North Terrace of Trafalgar Square (in front of the National Gallery) Nearest Tube Charing Cross: Bakerloo and Northern line

Wednesday 25 August 2010

عبادی: مسئله زندانیان سیاسی زیر سایه داستان سکینه محمدی

شيرين عبادى، حقوقدان و بنيانگذار كميته رسيدگى  به حقوق بشر در  ايران، معتقد است جامعه جهانى درباره شيوا نظرآهارى و ۱۷ زندانى سياسى ديگر  ايران كه دست به اعتصاب غذا زده بودند بى توجهى نشان داده است.

شيرين عبادى، حقوقدان و بنيانگذار كميته رسيدگى به حقوق بشر در ايران، معتقد است جامعه جهانى درباره شيوا نظرآهارى و ۱۷ زندانى سياسى ديگر ايران كه دست به اعتصاب غذا زده بودند بى توجهى نشان داده است.

۱۳۸۹/۰۶/۰۳
سازمان عفو بين الملل در اطلاعيه اى وضعيت شيوا نظرآهارى، زندانى سياسى در ايران را بسيار حساس خوانده و اتهام هاى وارد به او را نادرست و غيرقانونى مى داند.

اين سازمان از نهادها و افراد جامعه بين المللى خواسته است که به مقام های جمهورى اسلامى نامه نوشته و خواهان آزادى بى قيد و شرط شيوا نظر آهارى شوند.

دوروى دايك، مسئول اين سازمان، در مورد نقض حقوق بشر در ايران به راديو فردا مى گويد: «شيوا نظرآهارى زندانى عقيدتى است و ما خواهان آزادى فورى و بى قيد و شرط زندانيان عقيدتى هستیم. بعد از مصاحبه با آقاى شريف و صحبت با خانواده شيوا نظرآهارى معلوم شد كه اتهام واقعى وجود ندارد. اتهام محاربه براى كسى كه جز فعاليت حقوق بشرى كارى نكرده بسيار بزرگ است.»



شيرين عبادى، حقوقدان و بنيانگذار كميته رسيدگى به حقوق بشر در ايران، معتقد است جامعه جهانى درباره شيوا نظرآهارى و ۱۷ زندانى سياسى ديگر ايران كه دست به اعتصاب غذا زده بودند بى توجهى نشان داده است و اكنون بايد براى نجات جان شيوا نظرآهارى اقدام كند.

شيرين عبادى: بايد وجدان عمومى را در سطح ملى و بين المللى حساس كرد و توجه همگان را به اين مسئله جلب كرد كه در مورد بسيارى از زندانيان سياسى اين خطر وجود دارد. خانم شيوا نظرآهارى يك فعال حقوق بشر است و فقط به خاطر فعاليت هاى حقوق بشرى به زندان افتاده است. از آن جايى كه دولت جمهورى اسلامى ايران مايل نيست اخبار نقض حقوق بشر را كسى به دنيا برساند چنين اتهام سنگينى را متوجه شيوا نظرآهارى كرده است. شرايط زندانيان بسيار دشوار است چون علاوه بر اين كه محكوميت هاى سنگين در انتظار آنها است شيوه نگهدارى در زندان نيز نه تنها غيرقانونى بلكه بسيار غيرانسانى است.

خانم عبادى! شيوا نظرآهارى به خانواده اش گفته است در يك سلول به اندازه قفس نگهدارى مى شود كه نمى تواند دست و پاى خود را تكان دهد. اين مسئله صحت دارد؟

متاسفانه اين حرف درست است و فقط در مورد خانم شيوا نظرآهارى صدق نمى كند، بلكه بسيارى از زندانيان سياسى دراين شرايط به سر مى برند. براى اين كه حواس دنيا از زندانيان سياسى پرت شود دولت با طرح مسايلى چون دعواى زرگرى بين آقاى مشايى و ساير اصولگرايان يا مجازات غيرمنطقى براى مجرمين عادى توجه بين المللى را جلب كرده است.

به عنوان مثال بايد بگويم من شخصاً مخالف حكم سنگسار هستم و معتقدم خانم سكينه محمدى پس از اين كه مجازاتش را در زندان متحمل شده بايد بيرون بيايد. اما توجه داشته باشيد كه چگونه يك باره خانم سكينه محمدى تبديل به كمپين بين المللى مى شود و توجه افكار عمومى را به خود جلب مى كند تا حدى كه ما فراموش مى كنيم بر سر زندانيان سياسى چه مى آيد.

۱۷ زندانى سياسى اعتصاب غذا كردند و تا پاى مرگ ايستادند، اما متاسفانه نه در سطح ملى و نه در سطح بين المللى آن گونه كه بايد به اين مسئله توجه نشد چون داستان سكينه محمدى را وزارت اطلاعات به نحوى جلو انداخت كه توجه همگان به آن جلب شود و مسئله بزرگتر يعنى زندانيان سياسى اعتصاب كننده را فراموش كنيم.

من با هرگونه مجازات ديگرى براى خانم سكينه محمدى مخالف هستم و اعلام مى كنم با سنگسار مخالفم و معتقدم سكينه محمدى بايد آزاد شود، اما درعين حال سوالى را هم مطرح مى كنم. به جاى آن همه داد و قال و جنجالى كه براى خانم سكينه محمدى به پا كرديم، آيا جا نداشت كه براى ۱۷ زندانى سياسى كه بدون گناه و فقط به جرم آزادى خواهى در زندان بودند و اعتصاب غذا كردند و تا پاى مرگ رفتند، حداقل به همان ميزان حساسيت نشان مى داديم.

اين مثال را از اين جهت زدم كه در آينده هوشيار باشيم و بدانيم به چه مسايلى توجه كنيم چون در غياب توجه ما افرادى مانند شيوا نظرآهارى در چنين شرايطى قرار مى گيرند.»

دوروى دايك از سازمان عفو بين الملل به خانم عبادى اطمينان مى دهد شيوا نظرآهارى و ساير زندانيان سياسى ايران را فراموش نخواهند كرد.

او مى گويد: «ما براى شيوا نظرآهارى و زندانيان ديگر كمپين درست كرديم و نمى خواهيم اين مسئله را فراموش كنيم. ما مى خواهيم صداى اين زندانيان را به جامعه بين المللى منعكس كنيم و به همين خاطر يك كمپين مفصل درست مى كنيم.»

Tuesday 24 August 2010

گزارش بازديد مادران پارك لاله (مادران عزادار) از مادر احمد نجاتي كارگر

گزارش بازديد مادران پارك لاله (مادران عزادار) از مادر احمد نجاتي كارگر


روز يكشنبه 31 مرداد: مادر سعيد زينالي و مادران شهدا مصطفي كريم بيگي و رمضاني همراه با جمعي ديگر از مادران پارك لاله به ديدار مادر شهيد احمد نجاتي كارگر رفتند. مادر احمد درحالي كه اشك در چشمانش حلقه زده بود در را برايمان باز كرد و در آغوشش گرفتيم.
مادر احمد برايمان تعريف مي كند كه احمد را بمدت 9 روز در بازداشتگاه نگه مي دارند درحالي كه خانواده هيچ اطلاعي از او نداشتند. بعد از 9 روز دو تن از ماموران به خانه مي آيند. ميگويد روز جمعه بود و زماني كه

من با عجله به بالا مي آيم تا به دخترم اطلاع دهم تا چادري سر كند آنها هم پشت سر من مي دوند و اجازه نمي دهند تا دخترم چادرش را به درستي سر كند. از خانواده مي خواهند تا اتاق احمد، ‌وسايل شخصي اش،‌كتابهايش و كامپيوتر را به آنها نشان دهند و هنگامي كه درحال زير و رو كردن خانه بودند مادر مي گويد عكسهاي خانوادگي روي كامپيوتر هست كه بي حجاب مي باشد و آنها ادعا مي كنند مهم نيست به آنجا كه رسيديم چشمهايمان را مي بنديم.
مامورين مادر را محكوم مي كنند كه تقصير شماست، چرا بچه هايتان را از منزل بيرون مي فرستيد؟ مادر مي گويد با تعجب گفتم نمي دانم بچه داري يا نه؟ اگه نداري خدا بهت بده و اگر داري به تو ببخشه ولي مگه مرغ هستند كه من پاشون رو ببندم. مي خواد بره بيرون و ببينه در مملكتش چه خبره و چه به سر مملكتش مياد. مي خواد بدونه دو طرف چي ميگن و در جواب مي گويند نه خانم اين اشتباه و الان هم هرجا كه هست اگه اومد سفت و سخت تو خونه نگهش مي داري و اجازه نميدي جايي بره. مي گويند اعلاميه چاپ مي كرده! مادر مي گويد گفتم قبلا مي گفتند ساواك ساواك الان شما كه بدترين و مثل اونها ميگين اعلاميه چاپ مي كرد؟!
بعد از 9 روز كه خانه را زير و رو كردند و چيزي نيافتند و در زندان هم فيلمهاي تظاهرات ها را زير و رو كردند و نتوانستند نشاني از احمد بيابند با گرو گذاشتن سند احمد آزاد مي شود.
احمد پس از آزادي از زندان دائما از درد پهلو مي ناليد ولي در برابر درخواست خانواده براي مراجعه به پزشك مقاومت مي كند و مي گويد به خاطر كوفتگي از شكنجه ها است و مي گذرد.
احمد براي خانواده از بازداشتگاه تعريف مي كند: از ساعت 6 صبح شروع مي كردند به زدنمان تا شب كه يك وعده غذا كه شامل يك تكه سيب زميني و تكه اي نان بربري بود به ما مي دادند و شب هم چون جايمان بسيار تنگ بود و حتي براي نشستن جا نبود پس مجبور بوديم ايستاده و سرپا بخوابيم. تمام اين 9 روز عين اين برنامه تكرار شد. احمد بسيار بيشتر از ضرب و شتم خود از فشار روحي خود و هم بندي هايش مي گويد. آنگاه كه براي فشار رواني به آنها در حضورشان پير مردي را مي آورند و آنقدر به سر و صورتش مي زدند كه صورتش پرخون مي شد و از او مي خواستند تا قبول كند شيشه شكسته تا آزادش كنند و او مي گفت وقتي نكردم چرا قبول كنم. احمد مي گفت كتك خوردن هاي خودمان فراموشمان مي شد وقتي كه ميديديم اين پيرمرد بيچاره جلوي چشمانمان درحالي كه كاري از دستمان ساخته نبود اين طور شكنجه مي شود و حسابي به هم مي ريختيم.
video

احمد پس از 15 روز آزادي از بازداشتگاه بيرون از منزل از حال مي رود و درحالي كه خانواده به گمان اينكه چيزي از زندان تعريف كرده و دوباره بازداشتش كردند و در به در در جستجوي او هستند به بيمارستان برده مي شود. اين جستجو 9 روز طول مي كشد و خانواده در يافتنش موفق نيستند تا اينكه از بيمارستان تماس مي گيرند كه از احمد از 9 روز پيش تاكنون در كما است و براي شناسايي اش بياييد. خواهر احمد او را درحالي كه چندين دستگاه به دهان و پهلويش وصل بود شناسايي مي كند. احمد در اين مدت روزي 2 بار دياليز مي شد چون كليه ها به طور كامل از كار افتاده بود و به همين دليل با اينكه ار عفونت شديد رنج مي برد هيچ دارويي نمي توانستند برايش تجويز كنند.
احمد در بيمارستان شب نيمه شعبان به شهادت مي رسد. پس از اينكه جنازه را تحويل مي گيرند، زماني كه خانواده در بهشت زهرا بودند پزشك معالج احمد با پدر احمد تماس مي گيرد و مي پرسد آيا پسر شما با كسي دعوا كرده بود؟ پدر احمد مي گويد خير و پزشك گفت: آقاي نجاتي اين بچه كتك خورده و صدمه اساسي ديده،‌شما پيگيري كنيد.
پزشكي قانوني درحالي كه مي بايست پس از دو ماه علت فوت را اعلام نمايد بعد از گذشت هشت ماه علت آن را مسموميت اعلام كرد.
مادر احمد مي گويد دو هفته بعد از تدفين توسط يكي از آشنايان خبر مي شويم تلويزيون درحال پخش برنامه اي در ارتباط با احمد است و مي بينيم سر قبر پسرمان هستند و مي گويند اين خانواده دروغگو است و اينجا پلاكي هم هست كه خانواده خودش درست كرده.
مي گويد پخش اين برنامه آن هم از تلويزيون مانند نمكي بود كه بر روي زخم دلمان پاشيده شد. بعد از اين ماجرا پدر احمد به مدت يك هفته شبانه روز بر سر مزار پسرش باقي ماند و هرچه مي گفتند بيا قبول نمي كرد و مي گفت اينها كه اين فيلم را مي سازند بعيد نيست بيايند جنازه پسرم را هم در بياورند.

مي گويد به خاطر اين ماجرا از آقاي ضرغامي شكايت مي كنند كه البته قوه قضائيه اصلا توجهي به سخنان وكيل خانواده نمي كند و شكايت به جايي نرسيد.
مادر احمد مي گويد براي برگزاري مراسم سالگرد هم به ما اجازه ندادند روضه خوان داشته باشيم و يا حتي صندلي بچينيم و هيچ امكاناتي در بهشت زهرا براي ما قائل نشدند. مي گويد اخيرا متوجه شديم در مجله ويژه نامه همشهري كه به مناسبت سالگرد انتخابات انتشار يافته در صفحه 193 مجله مطلبي تحت عنوان «دفن ساختگي» چاپ شد كه در آن ادعا مي شود فردي با نام احمد نجاتي كه اتفاقا وبلاگ شخصي دارد زنده است و اداعا كرده توسط طرفداران جنبش سبز زخمي شده،‌ به بيمارستان منتقل شده ولي الان حالش خوب است و تمام چيزهايي كه درباره او گفته شده دروغ است.
مادر احمد مي گويد درج اين مطالب آن هم پس از يكسال به جاي معرفي و پيگرد عاملان و آمران ضرب و شتم فرزندم وقاحت محض است و اين درحالي است كه از طرف شهرداري تاكنون دوبار براي اعلام همدردي با خانواده آمدند و آخرين بار در مراسم سالگرد احمد بود و من به هيچ وجه اين دورويي ها را تحمل نمي كنم.

در آگهي بزرگداشت سالگرد شهادت احمد آمده:
آرام بخواب برادر ايستاده ايم تا آخر
سالگرد عروج 14 مرداد
احمد نجاتي كارگر 22 ساله
شهيد فاجعه كهريزك
آرامگاه قطعه 213 رديف 15 شماره 35
همه بدانيد كه خون شهيد صبور اما پرشور است قاتلش را مي شناسد ولي عجول نيست
با احتياط و سرخگون درست زمانيكه دشمن ريختن خون او را به ناحق فراموش كرده از راه مي رسد و قاتل را به سمت ميدان تقاص مي كشاند
بي شك روزي بغض در گلو خفته مادران داغدار، كار خود را مي كند و بنيان ظالمين فرزندكش را مي سوزاند
ديرباشد يا زود، كم باشد يا زياد و اين سنت تاريخ است آه مظلوم ظالم را سرنگون مي كند
هديه ما به تمام شهداي سبز آزادي ادامه راهي است كه در آن مظلومانه فدا شدند

راهش پر رهرو- يادش گرامي باد

Monday 23 August 2010

نامه ی ۵ زندانی سیاسی
به رئیس جمهور برزیل

• منصور اسالو، حشمت الله طبرزدی، رسول بداغی، رضا رفیعی و عیسی سحرخیر پنج تن از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت، در نامه ای خطاب به رئیس جمهور برزیل از او خواستند از مقامات ایران بخواهد تمام زندانیان اتحادیه ای، کارگری، سیاسی و عقیدتی را آزاد نمایند ...
اخبار روز: منصور اسالو، حشمت الله طبرزدی، رسول بداغی، رضا رفیعی و عیسی سحرخیر پنج تن از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت، در نامه ای خطاب به رئیس جمهور برزیل از او خواستند از مقامات ایران بخواهد تمام زندانیان اتحادیه ای، کارگری، سیاسی و عقدیتی را آزاد نمایند. به گزارش «نشریه ی پیام دانشجو» متن این نامه به شرح زیر است:

حضور پرزیدنت داسیلوا، رییس جمهور محترم برزیل
با گرم ترین و صمیمانه ترین درودها برای شما و مردم برزیل

عالی جناب،
ما امضاء کنندگان و حمایت کنندگان این نامه می دانیم که شما راه دشوار رسیدن به دموکراسی را از پایه ای ترین سطوح مبارزات سندیکایی تا سر حد فدراسیون های سراسری کارگری برزیل و در عرصه های سیاست جهانی با همراهی آرای مردم دموکرات و آزادی خواه برزیل طی نموده اید. ما جمعی از فعالان اتحادیه ای و سندیکایی، عقیدتی و سیاسی که صرفاً به دلیل انجام وظایف شغلی و سندیکایی و آرایمان در زندان های جمهوری اسلامی محبوس شده ایم، ملاحظه کردیم که شما از حقوق انسانی یک زن و مادر ایرانی دفاع نموده و حتی آماده دادن پناهندگی به نامبرده شدید. دیدن چنین برخورد بشر دوستانه ای ما را بر آن داشت تا از شما بخواهیم که برای بهتر شناختن مقاماتی که در ایران خود را دوستان شما معرفی می کنند بخواهید تا نسبت به رعایت حقوق انسانی و آزادی ما اقدام نمایند، هر چند که برخورد و جواب آنها برای آزادی آن خانم هم به شما گوشه ای از رعایت حقوق بشر توسط این آقایان را به شما و جهانیان نشان می دهد.

عالی جناب داسیلوا،
به عنوان بخشی از نمایندگان کارگری – روشن فکری صنوف و مشاغل گوناگون از شما به عنوان یک عضو اتحادیه ها و فدراسیون های کارگری و یکی از رهبران ملت های بزرگ کشورهای جهان و خصوصاً آمریکای لاتین با آن سوابق آزادی خواهانه و عدالت جویانه، می خواهیم که از مقاماتی که در کشور ما خود را دوست شما معرفی می کنند بخواهید که تمام زندانیان اتحادیه ای، کارگری، سیاسی و عقیدتی را آزاد نمایند. با طرح چنین درخواست دوستانه ای شما شناخت بیشتری از این مقامات به دست می آورید.

در خاتمه بهترین آرزوهای خود را برای شما و مردم برزیل در راه رسیدن به موفقیت های بیشتر ابراز می داریم.

زنده باد همبستگی بین المللی زحمت کشان و آزادی خواهان

اسامی امضاء کنندگان :
منصور اسانلو، عضو IFT
حشمت الله طبرزدی، عضو اتحادیه دانشجویان و دانش آموختگان ایران
رسول بداغی، عضو IEO
رضا رفیعی، عضو IJF
عیسی سحر خیر، عضو IJF

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
دوشنبه ۱ شهريور ۱٣٨۹ - ۲٣ اوت ۲۰۱۰



Friday 20 August 2010

تغییر نام مادران عزادار، اعلام خواسته‌ها و مواضع


بيانيه مادران پارك لاله

تغییر نام،مادران عزادار

اعلام خواسته‌ها و مواضع
ما، مادران عزادار پس از يكسال عزاداري همراه با دادخواهي مصمم تر از پيش حركت خود را تا رسيدن به خواسته هاي قانونيمان ادامه خواهيم داد و در ادامه اين راه از اين پس خود را

مادران پارك لاله مي ناميم چرا كه اولين ميعادگاه اين خانواده بزرگ پارك لاله تهران بوده و اولين تجمع سكوت در تاريخ 6/4/88 در همين پارك برگزار گرديد.

مادران به رغم فشار، تهديد، توهين و بازداشت از پاي ننشسته، همچنان و همه جا بين مردم حضوري فعال دارند.
مادران پارك لاله، مادراني هستند كه فرزندانشان بخاطر شركت در راهپيمايي اعتراضي، آرام و ميليوني پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوري به صرف اعتراض به نتيجه انتخابات كشته شدند. اعتراضي كه با شليك مستقيم به سمت ميليون ها معترض پاسخ گفته شد و در نتيجه آن ده ها تن به قتل رسيدند.

مادران پارك لاله، مادران تمامي زندانيان سياسي، عقيدتي، فعالان مدني و زندانيان گمنامي هستند كه در زندان هاي كهريزك، اوين، رجايي شهر و ... كشته شدند، شكنجه گشتند، مورد تجاوز قرار گرفتند و يا در دادگاه هاي نمايشي محاكمه و به احكام سنگين محكوم شدند.
مادران پارك لاله، مادران جانباختگان سي و يك سال گذشته هستند كه هرگز از خون فرزندانشان نخواهند گذشت و خواهان محاكمه آمران و عاملان اعدام هاي فردي و دسته جمعي، كشتارهاي قومي و ديني، زندان، شكنجه، تجاوز، ترور، شبيخون به منازل، به خاك و خون كشيدن خوابگاه ها و ... از دهه شصت تا كنون هستند.
مادران پارك لاله، مادران تمامي جوانان اين سرزمين هستند كه توسط نيروهاي امنيتي بازداشت و سپس مفقود شدند و تاكنون هيچ اثري از آنان نيست.
مادران پارك لاله، مادران تمامي مجروحان حوادث يكسال اخير مي باشند كه با معلوليت زندگي مشقت باري را پيش روي دارند.
مادران پارك لاله، اعدام را يك قتل سازمان يافته مي دانند و مخالف هرگونه قتلي با هر شكل و هر نامي از جمله سنگسار و قصاص مي باشند و خواهان لغو قانون مجازات اعدام هستند.
مادران پارك لاله، كه خود قرباني خشونت و تبعيض عليه زنان بوده و هستند از تمامي فعاليت هاي مخالف خشونت و برابري خواهانه حمايت مي كنند و بر همه زنان و مردان آزاده درود مي فرستند.

مادران پارك لاله، (مادران عزادار) - مرداد ماه 89

در عظمت شیوا نظر آهاری بودن



گذار:

در زندان اوین شیوا نظر آهاری تنها یک نام نیست. یک دریچه است. دریچه ای از امید. امیدی که به دیده هر زندانی تازه واردی تنیده می شود. نام " شیوا نظر آهاری " را در تک تک اتاقهای بازجویی بند ۲۰۹ می توانی بیابی که با خطی خوش و خوانا روی دیوارهای آگوستیک خود نمایی می کند. نام و نشانی که تنها یک نام و نشان ساده نیست. یک علامت است. علامتی که به زبان بی زبانی می گوید: " نترس! مقاومت کن. " تنها در بحبوحه متلاتم یک بازجویی سنگین و طاقت فرساست که می توانی اهمیت " شیوا نظر آهاری " بودن را درک کنی. حکایت " شیوا نظر آهاری " بودن در سرزمین من حکایت دردناک تمام فعالین حقوق بشر در ایران است. آنها که بی هیچ چشمداشتی برای برقراری همه جانبه حقوق بشر و رعایت تمام قوانین مرتبط با آن از سوی جمهوری اسلامی از جان و مال خود مایه می گذارند و هر مصیبت و داغ و درفشی را به جان می خرند.

از فعالیت برای حقوق بشر تا اعدام

نوشتن درباره شیوا نظر آهاری نوشتن درباره یک مبارز و فعال حقوق بشر نیست. نوشتن درباره کسانی است که نه برای اهداف و اغراض سیاسی که برای تاسیس و تثبیت حقوق اساسی هموطنانشان تن به رجرآورترین مبارزات می دهند و یا زندان و زنجیر و داغ و درفش را به جان می خرند و یا آوارگی و خانه بدوشی غربت را. با این همه وضعیت شیوا نظر آهاری وضعیت خطرناکی است و سکوت اصحاب رسانه درباره او آنهم در شرایطی که به گفته وکیل مدافعش قرار است در ۱۳شهریور به اتهام محاربه محاکمه شود، امر پسندیده ای نیست.

درباره آخرین وضعیت شیوا نظر آهاری، وکیل او می گوید: " یکی از اتهامات سه گانه شیوا نظرآهاری محاربه است. من ازالان در این فکر هستم که باید برای دادگاه او چه گلی به سرم بگیرم. در صحبتی که با چند نفر از همکارانم داشتم گفتم اگر یکی دو اتفاق اینگونه در صدور احکام بیافتد من از تمام پرونده‏هایم کناره گیری می‏کنم. شیوا نظر آهاری سیزدهم ماه آینده دادگاه دارد و من واقعا نمی‏دانم قرار است چه اتفاقی بیفتد و با چه منطقی و بر اساس چه موازینی برای او رای صادر کنند. واقعا اگر قرار باشد اتهامات او را، با روش بی منطق فعلی بپذیرند، وضعیت او خطرناک خواهد شد. چه اتهام محاربه شیوا نظرآهاری چه خواهد شد واقعا نمی‏دانم. نوع اتهام او مجازات اعدام دارد . "

محمد شریف ادامه می دهد: پرونده شیوا نظرآهاری در همان شعبه ای است که پرونده بدرالسادات مفیدی در جریان است و به نظر من رای صادره در رابطه با پرونده خانم مفیدی غیرقانونی است. لذا از آنجا که محاربه در وهله نخست اتهامات مطرح شده به شیوا نظرآهاری است، من به شدت درباره رای احتمالی دادگاه نگران هستم.» به گفته شریف یکی از دلایل نگرانی وی این است که رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی شخص معینی است اما در پرونده خانم مفیدی دادرس دیگری حاضر شده بود. محمد شریف در خصوص اتهامات موکلش گفت: «به ایشان سه اتهام تفهیم شده است. یکی محاربه است، موضوع ماده ۱۸۶. دیگری اجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم است، موضوع ماده ۶۱۰ و در نهایت تبلیغ علیه نظام است، موضوع ماده ۵۰۰."

شیوا نظر آهاری کیست؟

شیوا نظرآهاری متولد خرداد ۱۳۶۳فعال حقوق بشر، عضو هیئت موسس، دبیر سابق و سخن گوی فعلی کمیته گزارشگران حقوق بشر و فعال دفاع از زندانیان سیاسی است. او همچنین فعال حقوق کودکان کار، عضو انجمن زنان تارا، کمپین یک میلیون امضا، روزنامه‌نگار، وبلاگ نویس، و از دانشجویان محروم از تحصیل (برای کارشناسی ارشد مهندسی عمران است. شیوا نظر آهاری از سال ۱۳۸۱به کارهای حقوق بشری بخصوص حمایت از زندانیان سیاسی روی آورد و فعالیت خود را از "کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی" آغاز کرد.

در مرداد ماه ۱۳۸۳در اوج جوانی شیوا نظرآهاری، دبیر وقت کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی بود که در تجمع کمیته مزبور در جریان تجمع خانواده‌های زندانیان سیاسی در مقابل سازمان ملل بازداشت شد.

او مجددا در جریان نا آرامی‌های مربوط به اعتراضات به نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، حوالی ساعت ۱۳:۳۰ روز یک شنبه، ۲۴ خرداد ماه ۱۳۸۸، توسط نیروهای اطلاعاتی در محل کار خود بازداشت شد.

شادی صدر وکیل مدافع او نیز صبح جمعه ۲۶ تیر ۱۳۸۸ در حالیکه از بلوار کشاورز قصد رفتن به نماز جمعه ۲۶ تیرماه ۱۳۸۸ را داشت توسط نیروهای لباس شخصی، با خشونت و بدون حکم قضائی سوار اتومبیلی شد و به مکان نامشخصی انتقال داده شد.

روز سه شنبه، ششم مرداد ماه ۱۳۸۸، شیوا نظرآهاری در گفت و گویی کوتاه با خانواده خود از زندان اوین اعلام کرد تا مدتی از امکان برقراری تماس تلفنی محروم خواهد بود. شیوا نظر آهاری، پس از گذراندن ۳۳ روز در سلول انفرادی بند ۲۰۹، در ۲۶ تیر ماه به سلول‌های عمومی بند مزبور منتقل و در طول این مدت تنها موفق به چند تماس کوتاه با خانواده اش شده‌است. او طی این مکالمات از ارائه درخواست ملاقات با خانواده خود خبر داده که تا به امروز چنین امکانی محقق نشده‌است.

در تاریخ ۲۳ مرداد سال گذشته وبگاه کانون زنان ایرانی اعلام کرد که شیوا بیش از ۲۰ روز است که حتی موفق نشده‌است به خانواده خود تلفن کند، و مامورین امنیتی به خانواده او گفته‌اند که وی ممنوع الملاقات است. از اینرو نگرانیهای جدی در زمینه سلامتی ایشان وجود دارد.

در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۸۸ پس از گذشت بیش از ۸۰ روز از دستگیری شیوا نظرآهاری، قوه قضاییه برای آزادی او درخواست قرار وثیقه بسیار سنگین پانصد میلیون تومانی نمود در حالیکه خانواده شیوا قادر به پرداخت چنین مبلغ هنگفتی نبودند. مادر شیوا به دادگاه انقلاب مراجعه و به قرار مزبور اعتراض نموده‌است اما بازپرس سبحانی (بازپرس پرونده شیوا) ضمن ممانعت از ادامه بحث گفته‌است: «پس بگذارید در زندان بماند.»

در پی مراجعات فراوان خانواده شیوا به دادگاه، در تاریخ ۲۵ شهریور از سوی قوه قضاییه قرار وثیقه وی از ۵۰۰ میلیون تومان به مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان کاهش یافت. سپس با پرداخت این مبلغ توسط خانواده وی، شیوا نظر آهاری در ساعت ۲۱ تاریخ یک مهر ۱۳۸۸ به طور موقت از زندان اوین تا زمان تشکیل جلسه دادگاه آزاد شد اما این پایان کار نبود.

پس از درگذشت آیت‌الله منتظری برخی از کسانی که در مراسم ختم وی شرکت کرده بودند بازداشت شده‌اند. اما این بازداشت‌ها حتی اندکی پیش از رسیدن به مراسم ختم این فقیه منتقد و در راه قم انجام شد.شیوا نظرآهاری یکی از این افراد بود.

همه شجاعتهای یک زن

شیوا نظر آهاری در زمان آزادی مجددش به دادخواهی دختری پرداخت که در زندان اوین توسط بازجویش مورد تجاوز قرار گرفته بود. او به همراه دوستانش کمپینی را به نام «عاطفه نبوی»، دانشجوی بازداشت شده در راهپيمايی ۲۵ خرداد به راه انداخت. این کمپین تلاش می‌کرد تا عاطفه نبوی را از زندان آزاد کند.

او پس از آنکه با گذاشتن وثیه از زندان آزاد شد، خاطراتی از ملاقات خود با عاطفه نبوی در زندان اوین را منتشر کرد. در این خاطرات، عاطفه نبوی یکی از قربانیان شکنجه جسمی و جنسی معرفی شده است. نسرین ستوده، حقوقدان در باره بازداشت خانم نظرآهاری، و موکلش، عاطفه نبوی می‌گوید: مطابق اظهارات ديگر افرادی که به همراه خانم نظرآهاری چند ساعتی مورد بازداشت و بازجويی قرار گرفته اند، اتهام اصلی که برای خانم نظرآهاری و هومن فخارمقدم (که در آنزمان با قید وثیقه در مرخصی از اوین بسر میبرد) و دوستان ديگری که در آن اتوبوس بودند مطرح شده است اين بوده که چرا آنها مبادرت به ايجاد «کمپين عاطفه نبوی» کرده‌اند. همان طور که می دانيد موکل من، خانم عاطفه نبوی، فقط به دليل شرکت در راهپيمايی ۲۵ خرداد به چهار سال حبس تعزيری از سوی شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب اسلامی محکوم شده و صراحتاً در حکم صادره عليه عاطفه اعلام شده که او به دليل فعاليت خانواده‌اش به چنين مجازات سنگينی محکوم می‌شود، يعنی مهمترين اصل حقوق کيفری که اصل شخصی بودن جرم و مجازات است در اين حکم ناديده گرفته شده است. به همين دلايل من فکر می کنم خانم نظرآهاری به درستی دست به ايجاد چنين کمپينی زده و از اين بابت هم تحت فشار قرار گرفته است. "

دشمن تراشی از نوع جمهوری اسلامی

ماموران امنیتی که از فردای عاشورا کلافه از اوج گیری اعتراضات مردمی بودند، به استراتژی خلق دشمنی سازمان یافته دست زدند و در ایران تلاش کردند تا با ترتیب دادن سناریوی مرتبط کردن فعالین حقوق بشر به سازمان مجاهدین خلق آنها را عامل اصلی اعتراضات خیابانی مردم جلوه دهند. به همین منظور آنها مدتهاست که با اعمال سخت ترین شکنجه ها بر روی مدافعین حقوق بشر و اعتراف گیری از آنها سناریوی خود را تکمیل کنند.

امری که با توجه به مقاومت کسانی نظیر شیوا نظر آهاری و کوهیار گودرزی به شکست انجامیده و صدور احکام سنگین برای شیوا نظر آهاری را هم باید در همین راستا بررسی کرد.

اگر به زندانیان سیاسی در تمامی زندان های ایران رجوع کنید، به رغم باورها و ایدئولوژی های متنوع شان، یک چیز مشترک دارند. آن هم، شماره تلفن شیوا نظرآهاری است. شیوا نظر آهاری در شرایطی در آستانه دریافت حکم اعدام قرار دارد که در زمان آزادی اش هر روز، ساعت ها به درد دل های ایشان گوش می کرد و از دردهای شکنجه هایشان تا غم های دوری از دوستان و خانواده هایشان و حتی گله های رفیقانه از هم بندی ها و هم سلولی هایشان می شنید. بهتر است تا دیر نشده برای این فعال شجاع حقوق بشر کاری کرد. کاری که دست کم سایه شوم مرگ را از سر این مبارز خستگی ناپذیر دور کند. ما که که زندان بودیم شیوا برایمان خیلی کارها کرد. حالا نوبت ماست.

Sunday 15 August 2010

ما از خون عزیزان مان نمی گذریم

ما از خون عزیزان مان نمی گذریم

مادران عزادار که چهارده ماه است هر هفته یکدیگر را ، ابتدا در پارک لاله و سپس پارک های دیگر وبعد بهشت زهرا ، خاوران ، مقابل زندان اوین و هر جا که نیازشان احساس شود ، ملاقات می کنند همچون خانواده ای بزرگ و متعهد هر کدام بخشی از مراسم را به عهده گرفته اند . یک نفر عکس می گیرد ، یکی فیلم ودیگری یادداشت بر می دارد و یک نفر، در مورد نام مادران عزادار پس از برکندن رخت عزا ازتن مادران

عصر روز 18 مرداد ماه 89 است . مادران عزادار به دیدارمادر و همسر و خانواده شهید محرم چگینی آمده اند . محرم در روز 25 خرداد 88 در تظاهرات آرام مردم و اعتراض به تقلب در انتخابات ، در خیابان آزادی توسط نیروهای بسیج به گلوله بسته شده و به شهادت رسیده است.
مادران بار دیگر فیلم کشته شدن محرم را با هم می بینند و اشک می ریزند . مادرشهید محرم در لحظه ای که مردم ، پسرش را با همان پیراهن آبی آشنای مادر روی دست بلند می کنند فریاد می کشد و روی پاهای خود می کوبد ، هر بار که فیلم را می بیند ، باز، شوکه می شود و باور نمی کند این چنین پسر بیگناهش را کشته باشند .
همسر جوان محرم ، معصومه به آرامی ولی به پهنای صورتش اشک می ریزد . خواهر محرم درحالیکه از مهمان ها پذیرایی می کند گریه می کند . برادر محرم چنان به فیلم خیره شده که انگار بار اول است که می بیند .
مادر ندا ، سهراب ، مصطفی ، رامین و سعید زینالی ، و سایر مادران عزادار ، مادر محرم را آرام می کنند شش مادر همدرد ، یکدیگر را دلداری می دهند . مادر سعید می گوید ای کاش من هم می فهمیدم بعد از 12 سال چه بلایی بر سر پسرم آورده اند . من زنده یا مرده او را می خواهم . مادران زندانیان ، با چشمانی نگران به مادر سعید چشم دوخته اند .
مادران عزادار که 14 ماه است هر هفته یکدیگر را ، ابتدا در پارک لاله و سپس پارک های دیگر وبعد بهشت زهرا ، خاوران ، مقابل زندان اوین و هر جا که نیازشان احساس شود ، ملاقات می کنند همچون خانواده ای بزرگ و متعهد هر کدام بخشی از مراسم را به عهده گرفته اند . یک نفر عکس می گیرد ، یکی فیلم ودیگری یادداشت بر می دارد و یک نفر، در مورد نام مادران عزادار پس از برکندن رخت عزا ازتن مادران ، آرام بدون اینکه مجلس را بر هم زند از تک تک مادران ، نظر سنجی می کند .
یکی از مادران ، طبق سنت ، پس از یکسال عزا ، شال های رنگین و هدایای دیگر را از طرف جمع تقدیم مادر و همسر محرم می کند .
مادران سرود" سراومد زمستون" و" ای ایران " سر می دهند ، وقتی صداها به هم می پیچد پیام خستگی ناپذیری مادران به گوش می رسد . هم صدایی و همنوایی زیبای مادران در هر مراسمی ، قدرت جمعی آنان را به نمایش می گذارد .
مادران هر یک از زاویه ای خواست خود را تکرار می کنند .
پروین فهیمی با درایت همیشگی خود می گوید : ما باید جلوی کشت و کشتار را بگیریم وقتی ما به عنوان مادر قصاص نخواهیم ، در جامعه تاثیر می گذارد . ما می خواهیم آمران و عاملان قتل فرزندان مان محاکمه شوند . همسر محرم ، معصومه چگینی می گوید : 13 سال با هم زندگی کردیم ، من خیلی تنها شده ام ایکاش یادگاری از او داشتم . بچه هم ندارم و تنهای تنها شده ام و فقط می خواهم کسانی را که باعث این بدبختی ما شده اند به مردم معرفی شوند و همه این قاتل ها را بشناسند.
مادر رامین رمضانی می گوید : ما نباید بگذاریم این فجایع تکرار شود . بچه های ما که رفتند باید به فکر بقیه جوان ها بود .
مادر مصطفی ، یکی از شهدای عاشورا : ما از خون بچه هایمان نمی گذریم . باید مسببین این جریان ها مجازات شوند .
مادر ندا می گوید :اسم مادران عزادار خیلی با معنی است هر چند ما دیگر سیاه نمی پوشیم ولی قلبا" عزاداریم .
مادری از اعتصاب غذای 17 نفر از زندانیان می گوید و اینکه جان زندانیان در خطر است .
یک نفر از برادر مجروحش می گوید که دچار افسردگی شده ودچار زخم بستر شده و چندین بارهم مورد عمل جراحی قرار گرفته ، ولی فایده ای نداشته است .
همهمه ای از درد ها و رنج هاست ولی با هم بودن ، شادی خاص خود را دارد که موجب می شود همه خندان از هم جدا شوند تا قراری دیگر برای ادامه راه