Monday 28 June 2010




همبستگی و هم صدائی با مادران داغدار ایران

شنبه سوم ماه جولای ساعت دو تاسه بعد از ظهر

همدردی حامیان "مادران عزدار ایران" در لندن، با مادرانی که فرزندان خود را از دست داده و یا چشم انتظار رهائی فرزندانشان از زندان هستند.

جهت همبستگی هم صدائی با شما مادران عزادار در ایران، ما ایرانیان مقیم لندن،شنبه سوم ماه جولای -بین ساعت دو تا سه بعداز ظهر جلوی ناشنال آرت گالری لندن با لباس سیاه و عکس عزیران شما جمع می شویم

آغاز حرکت اعتراضی مادران عزادار ششم تیرماه ۱۳۸۸بود امروز پس از یک سال اگر چه مادران عزادار رخت عزا از تن در آورند، ولی از پای نخواهند نشست وبرای رسیدن به خواسته های خود مبارزه خواهند کرد.

ما همصدائی خود را با شما که هر هفته روزهای شنبه در پارک ها جمع می شوید و شمع روشن می کنید و به تکرار خواسته های برحق تان (اعدام را بس کنید!. آزادی زندانیان عقیدتی -دستگیری و مجازات قاتلین و مسببین جنایات سی و یک سال اخیر ایران) می پردازید اعلام می کنیم.

زینب جلالیان، ایرانی کرد در آستانهء اعدام قرار دارد.

با ارسال ایمیل به نشانی registry@ohchr.org و درخواست از دبیر کل سازمان ملل، خواهان جلوگیری از اعدام او شویم.

حامیان "مادران عزدار ایران" لندن /انگلستان

Location: North Terrace of Trafalgar Square (in front of the National Art Gallery)
Nearest Tube Charing Cross: Bakerloo and Northern line


IN SUPPORT OF THE MOURNING MOTHERS OF IRAN

On Saturday, 20 June 2009, an innocent bystander,

Neda Agha Soltan, was shot dead in one of Tehran´s streets in broad daylight and in front of the bewildered eyes of the passers-by. She was one of the thousands marchers of all ages, after the rigged presidential elections, which triggered an outburst of demonstrations by the Iranians asking: “Where is my vote?” and the string of atrocities carried out by the Iranian regime.

In the processes which followed a number of people were either shot dead on the streets or died under torture in detention centres or in suspicious circumstances. Mothers who lost their children in this way decided to gather peacefully in central Tehran’s Laleh Park every Saturday to seek justice and show solidarity with other mothers who had also lost their children in the course of events. To this date, despite heavy suppression by the government forces, more mothers as well as other people are showing their determination of unity and solidarity with the bereaved mothers by attending these gatherings in Tehran and other Iranian cities as well as globally, dressed in black and silently promising that “we will never let these crimes pass by unnoticed or the perpetrators unpunished.”

Mourning mothers of Iran and their supporters worldwide also demand the ongoing street violence brought to an end, political prisoners released, rapid unlawful executions stopped and those responsible for the killings over the past 31 years to be brought to justice.

Supporters of Mourning would urge you to join them this Saturday and every first Saturday of the month at Trafalgar Square, London, from 2-3 pm to commemorate the occasion and to tell the world that those who were murdered in line of freedom and democracy for Iran and their bereaved mothers will never be forgotten.

Female Kurdish political prisoner Zeinab Jalilian has been sentenced to death. Please email United Nations Human Rights on: registry@ohchr.org and request that they act on saving her life.

Supporters of the Mourning Mothers of Iran – London

Email: mourningmothersiranlondon@gmail.com

http://maderandaghdar.blogspot.com

Find us on Face book: Mourning Mothers Iran London

Saturday: 3 July 2010

15.00 – 14.00: Time


زینب جلالیان زندانی 27 ساله

اعدام‌های جديدی در راه است؟
طبق گزارش‌هايی که فعالان حقوق بشر از ايران منتشر کرده‌اند به نظر می‌رسد اعدام‌های جديدی در ايران در راه است. احتمال اعدام زينب جلاليان، فعال کُرد ۲۷ ساله‌ای که از دو سال پيش در زندان به‌سر می‌برد؛ در حالی از سوی برخی منابع اعلام شد که خليل بهراميان، وکيل دادگستری از اين موضوع ابراز بی‌خبری کرد و گفت: "اگر اين شايعات صحت داشته‌باشد بايد از سازمان ملل و دبير کل اين سازمان بخواهيد که جلوی اعدام زينب را بگيرند. متاسفانه گويا اين‌جا کاری از دست کسی ساخته نيست." العربيه و برخی وب‌سايت‌های ديگر خبر از ارجاع حکم اعدام زينب جلاليان به شعبه اجرای احکام و اعدام قريب‌الوقوع او دادند؛ امری که هنوز از سوی منابع موثق تاييد نشده‌است.

نامه زینب جلالیان زندانی 27 ساله کرد محکوم به اعدام

بخشی از نامه زینب جلالیان: وقتی برای آخرین بار از قاضی خواستم صدای مادر و فامیلم را بشنوم به من گفت : دهنت را ببند

http://www.youtube.com/watch?v=rJ0cZeH3O5w


زینب جلالیان ممکن است هر آن اعدام شود. اعتراض و تقاضای کمکمان را به هر سازمان و حزب و شخصی که امکان دارد کاری از دستش بر آید بفرستیم و یا از طریق تلفن و فاکس اقدام کنیم. در اینجا برای راحتی کارمان متن تقاضای کمک به زبان آلمانی و انگلیسی فرستاده میشود.و همینطور چند شماره تلفن و آدرس ایمیل از سازمان عفوبین الملل وحقوق بشر.


Please help!!! life in danger!

Dear Human Rights Organisations:

My name is Ms Zeinab Jalalian (زینب جلالیان). I am a 27-year-old Kurdish female political prisoner in prison in Iran. My death sentence was confirmed by the Iranian Supreme Court.

I am currently ill because of torture and I don’t have any lawyer to defend me. I want to tell you that my trial took only few minutes. The Court told me: “You are an enemy of God. You must be hanged very soon.” That was the sum of my entire court process. I asked the judge to give me permission to say good bye to my mother and family before my execution. He told me to “shut up” and rejected my request

Please also contact UNHRC (+41-22-917 9220) or (+1-212-963 5012) to act immediately to stop her execution!! If you do not reach the person in charge, leave a message.


On behalf of Zeinab THANK YOU...


iran_team@amnesty.org
urgent-action@ohcher.org
amnesty-eu@aieu.be;
sanlif@hrw.org
شماره کمیسریای عالی حقوق بشر سازمان ملل در ژنو:
9179220 22 0041
شماره دفتر دبیر کل: 5012 963 212 001
و عفو بین
الملل
* Tel.:+44-20-74135500
* Fax: +44-20-79561157
شماره کمیسریای عالی حقوق بشر سازمان ملل




مادران عزادار همچنان پیگیر و پایدار،

بر خواسته های به حق خود پای می فشارند!

از آغاز جنبش اعتراضی مردم ایران که ابتدا به خاطر اعتراض به نتیجه انتخابات مهندسی شده خرداد سال ۱۳۸۸ شکل گرفت سالی گذشت. سالی که خیابان‌های ایران انسان‌های آزادی خواهی را که خواهان پاسخ گویی مسئولان به تقلب آشکار انتخاباتی در قالب جنبشی مدنی بودند، پذیرا شدند.حکومت اما اعتراض قانونی مردم را پاسخی جز شکنجه و گلوله و کشتار در زندانهایش و در خیابانها نداشت و نداد.به بند کشیدنها و کشتارها بار دیگر مادرهای بسیاری را به سوگ دلبندانشان نشاند و بسیاری را برای آگاهی از وضعیت فرزندهایشان جلوی زندان‌ها و دادگاه‌ها کشاند.مادران داغدار و خانواده زندانیان سیاسی در اعتراض به سرکوب،زندان،شکنجه،کشتار و همین‌طور به نشان دادخواهی فرزندهای کشته شده‌شان سیاه پوشیدند و خواهان محاکمه و مجازات عاملین و آمرین جنایت های صورت گرفته در زندان ها و خیابان ها شدند.

مادران عزادار طی فراخوانی در ۴ تیرماه سال ۸۸ اعلام کردند که در یک حرکت نمادین، هر شنبه ساعت ۷ تا ۸ بعدازظهر در میدان آب نمای پارک لاله و پارکهای دیگر تهران گردهم می آیند و با در دست گرفتن عکس فرزندان خود، شمع روشن می‌کنند و صدای اعتراضشان را به گوش مردم دنیا خواهند رساند و تا رسیدن به خواسته هایشان دست از مبارزه برنخواهند داشت.پس از انتشار این فراخوان گروه‌های حامی مادران عزادار در شهرهای مختلف ایران و جهان شکل گرفت و آن‌ها نیز هر هفته همراه با مادران عزادار ایران تجمعات اعتراضی برگزار کردند.

آغاز حرکت اعتراضی مادران عزادار ششم تیرماه ۱۳۸۸ بود.از آن روز تعداد بسیاری از مادران و حامیان‌شان(قریب به ۹۰ نفر)، در نوبت های مختلف مورد حمله و یورش نیروهای امنیتی قرار گرفتند و دستگیر شدند و در تمام این مدت خود و خانواده‌هایشان مورد تهدید،اذیت و آزار ،احضار و ضرب و شتم نیروهای سرکوبگر قرار گرفتند.مادران اما روز به روز همبستگی‌شان بیشتر شد و مصمم به اشکال مختلف مبارزه مدنی، از تجمع جلوی زندان اوین و دادگاههای انقلاب،تجمع در سایر پارک‌ها گرفته تا همراهی با اعتصاب غذای زندانیان و شرکت در مراسم یادبود کشته شدگان، دیدار و همدردی با خانواده‌های جان‌باختگان در تهران و شهرستان‌ها و اعتراض و مخالفت با اعدام هم چنان برخواسته‌های خود پای فشردند. این حرکت اعتراضی، به شکلی گسترده مورد حمایت بسیاری از گروه های سیاسی و اجتماعی در سراسر دنیا نیز قرار گرفت که از آن جمله می‌توان به حمایت مادران سیاه‌پوش کوبا ومادران میدان مایا/ آرژانتین و همین طور برخیشخصیت های حقوق بشری و صلح خواه ایرانی و بین المللی ، فعالان جنبش زنان، جنبش دانشجویی،هنرمندان سینما ، تاتر ، شاعران و نویسندگان اشاره کرد.

تهدید، ارعاب، دستگیری و زندان نه تنها مانع حرکت اعتراضی مادران نشد، بلکه خواسته هایشان را عمق بخشید تا برای جلوگیری از تکرار تاریخ، تابوهای گذشته را شکستند، خط کشی ها را کنار زدند و همراه با خانواده زندانیان سیاسی و جان باختگان کنونی و گذشته، خواستار:

۱- محاکمه علنی و مجازات آمرین و عاملین جنایات سی و یک سال گذشته،

۲- آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی،

۳- محکوم کردن مجازات اعدام و پایان دادن به احکام اعدام شدند.

امروز پس از یک سال اگر چه مادران عزادار رخت عزا از تن در آورند، ولی از پای نخواهند نشست و با قامتی استوار، پیگیر و پایدار و تا جان در بدن دارند، مادران دادخواهی هستندکه برای رسیدن به خواسته های خود مبارزه خواهند کرد.

مادران عزادار

ششم تیرماه سال ۱۳۸۹


آنگاه كه شعبان بي مخ ها حاكمان مطلق مي شوند

درست يكسال از تشكيل كميته مادران عزادار مي گذرد و من گذر حوادث را مرور مي كردم ،‌تجمعات ميليوني مردم در اعتراض به نتايج اعلام شده انتخابات و ناديده گرفتن اين جمعيت عظيم توسط قوه مقننه را به ياد دارم و نيز به ياد دارم كه لاريجاني و شاهرودي با چه عجله اي حتي قبل از تاييد شوراي نگهبان اين تقلب بزرگ و نابخردانه را تبريك گفتند و باز به ياد مي آورم بعدها وقتي اين اعتراضات ادامه يافت چگونه نيروهاي امنيتي ، انتظامي و لباس شخصي هايي كه امروز بخوبي آنها را مي شناسيم به خود اجازه دادند تا به سمت ميليون ها نفر شليك كنند و دهها نفر را با شليك مستقيم ،‌تجاوز ،‌شكنجه ،‌پرت كردن از ساختمان خوابگاه ها و پل ها ،‌زير كردن با ماشين نيروي انتظامي و ... به قتل رسانند و باز هم مجلس چشمهايش را بست و قوه قضائيه بدون كمترين دغدغه اي از اين جنايات هولناك گذشت و تمام مساعي خود را در به بند كشيدن فرزندان معترض اين مرز و بوم بكار بست . پس از اين اتفاقات بود كه زنان ايران در واكنش به اين جنايات هولناك تصميم به تشكيل جمع مادران عزادار را گرفتند تا به احقاق حق به شدت ضايع شده فرزندان اين سرزمين بپردازند . در راستاي هدف مبارزه با هرگونه خشونت خواستار معرفي و محاكمه عادلانه آمران و عاملان جنايات و آزادي بي قيد و شرط تمامي زندانيان عقيدتي و سياسي شدند و بعدها كه صدور حكم اعدام براي ايجاد جوّ رعب و وحشت بيشتر در جهت وادار به سكوت كردن مردم از طرف قوه قضائيه بكار گرفته شد ،‌لغو حكم اعدام نيز به خواسته هاي مادران اضافه گرديد .

بله يكسال از اين حوادث گذشت و اينبار عربده كشان مجلس را هدف قرار مي دهند و مزد ناديده گرفتن هاي پياپي خود را مي گيرند كه : لاريِ جاني تو غلط كردي حكم رهبري را به راي گذاشتي .

اگر در جريان انتخابات ميشد آن عده از مردم ايران را كه به غير از صدا و سيماي جمهوري اسلامي به هيچ رسانه ديگري دسترسي ندارند توجيه كرد كه انتخاب مردم حاكم شده است و با منعكس نكردن خبر اعتراض ميليوني مردم واقعيات را كتمان كرد امروز خبر شاهكار كمتر از 200 نفر در همين رسانه نيز ناگزير پخش مي گردد و اينبار مردم از همين رسانه مي بينند كه چگونه تعداد قليلي به خود اجازه مي دهند تا خود را همه مردم ايران قلمداد نمايند و هرچه دلشان خواست به مجلس بگويند و بدون ذره اي هراس مجلس را تهديد نمايند و وادار كنند از راي خود بگذرد .

جالب آنكه در كلان شهر تهران بيش از 200 نفر را نتوانستند سازماندهي كنند ولي همين 200 نفر ادعاي ملت ايران بودن را داشتند و محيرالعقول تر آنكه مجلس با عربده چند صد نفر راي خود را پس مي گيرد و اين درحالي است كه اعتراضات ميليوني مردم به نتيجه انتخابات به راحتي توسط همين مجلس ناديده گرفته مي شود .

راستي اگر مجلس به خوبي از ماهيت اين عربده كشان اطلاع نداشت و خبر از قداره هاي همراهشان و مجوزهاي هميشه آماده برايشان كه به آنها اجازه انجام هر كاري را مي دهد نداشت با اين سرعت راي خود را پس مي گرفت

اگر ميليونها نفر فقط در تهران حق پرسيدن از راي خود را ندارند و مجوز حضور در خيابان را آنهم بدون هيچ شعاري نمي يابند و به گلوله بسته مي شوند و يا حكم زندان هاي طويل المدت مي گيرند چگونه است كه چند صد نفر اجازه حضور جلوي مجلس را مي يابند و مجاز به هرگونه فحاشي و هتك حرمت از مجلس مي شوند ؟

و اين همزمان با آن مي شود كه قوه قضائيه پس از يكسال سكوت در مقابل جنايات اتفاق افتاده از خانواده جانباختگان مي خواهد تا با قبول ديه از بيت المال به دليل مشخص نبودن قاتلان ، پرونده شكايات خانواده ها را مختومه اعلام نمايد . آيا مسئولان قضاوت در كشور فيلم هتك حرمت از مجلس ، سخنراني حسن خميني و ... را ديدند ؟ شايد بتوانند ردي از آمران و عاملان جنايات را در آنها شناسايي كنند . همانها كه مجوز داشتند با اينكه به چند صد نفر هم نمي رسيدند ميكروفون و بلندگو داشته باشند تا هرچه دلشان مي خواهد بگويند و ماموران نيروي انتظامي هم به خوبي وظيفه حفظ امنيتشان را بعهده گرفتند ،‌همانها كه نه شناسايي و نه زنداني شدند . همانها كه با فرستادن ناهار و آب ميوه برايشان به خاطر اين رسوايي بزرگ تقدير شدند ،‌همانها كه رئيس مجلس را بخاطر به راي گذاشتن نظري خلاف نظر رهبري جاني خطاب كردند (لاريِ جاني ) ،‌آنانكه راي رهبري را قبل از اعلام رسمي مي دانند و قادرند مجلس را به خاطر عدم تبعيت از يك رايِ !؟ رهبر به غلط كردن وا دارند .

راستي اگر مجلس باور داشت كه حمايت مردمي را دارد و خود را نماينده واقعي مردم مي پنداشت حاظر به تن دادن به چنين خفتي مي بود كه با عربده چند صد نفر با سرعت هرچه تمامتر رايش را پس بگيرد ؟

و چه قرابت عجيبي است بين اينان و سلفشان دار و دسته شعبان بي مخ در كودتاي 28 مرداد و راستي آيا براي مجلس ، قوه قضائيه و رهبر نظام فهميدن اين واقعيت كه همان قايق نظام هم كم كم فقط به يك پدالو تبديل مي شود هنوز هم سخت است ؟

يك مادر عزادار

Thursday 24 June 2010

نامه ی جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی گوهردشت به دادستان تهران


نامه ی جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی

گوهردشت به دادستان تهران


به گزارش سامانه خبری – تحلیلی «کلمه»، متن این نامه که توسط خانواده های مسعود باستانی، احمد زیدآبادی، عیسی سحرخیز، داود سلیمانی، رسول بداغی، مهدی محمودیان، حشمت طبرزدی، رضا رفیعی فروشانی، نگاشته و منتشر شده، به شرح زیر است :


دادستان محترم تهران
جناب آقای جعفری دولت آبادی

با سلام
یک سال از بازداشت ناعادلانه و فله ای تعداد زیادی از خدمت گزاران و فرزندان این مرز و بوم می گذرد. یک سالی که برای ما خانواده های مظلوم زندانیان سیاسی پر از رنج و غم اما همراه با هم دلی و هم زبانی بود.
اکنون در آستانه
۱۳ رجب، ولادت امیر مومنان حضرت علی (ع) که عدل و داد ایشان، نه تنها برای هر مسلمان با ایمان که الگویی برای تمامی بشر و انسان های آزادی خواه است، هستیم . آرزو می کردیم که ای کاش ما هم که مسلمان شیعه هستیم، می توانستیم تنها ذره ای از این عدل علی را بچشیم .

در تمامی این مدت همواره به این اندیشیده ایم که کاش این زندانیان هم می توانستند از عدالت و حقوق مصرح در قانون اساسی و آن چه رافت اسلامی می خوانند، برخوردار شوند . هر روز امید داشتیم که بی گناهی و خیرخواهی آن ها به اثبات برسد و به خانه و نزد خانواده شان بازگردند. اما متاسفانه هر روز فشار تازه ای بر پیکرمجروح و سخت آزرده خانواده بزرگ زندانیان سیاسی وارد شد .

اکنون به جای آن که زندانیان بی گناه ما را آزاد کنند، شاهدیم که در شرایطی ویژه احکام سنگین آنها را یک به یک و حتی به صورت کاملا ناعادلانه و غیرقانونی تعدادی را به زندان رجایی شهر منتقل می کنند . انتقال این عزیزان درحالی رخ داده است که برخی از آن ها حتی بدون برگزاری دادگاه، یک سال است که در بازداشت موقتی که بی پایان به نظر می رسد به سر می برند .

دوری عزیزان و رنج پی گیری های شبانه روزی قضایی از یک سو و برخوردهای بسیار ناشایست برخی از قضات و رییس دفترهای آنان از سویی دیگرو سایر بی عدالتی های درد و آلام ما را افزایش داده است.

جناب آقای دولت آبادی
چنان که می دانید، چندی است تعدادی از زندانیان پس از انتخابات ریاست جمهوری را به جرم های ناکرده و کاملا غیر قانونی به زندان هایی خارج از تهران انتقال داده و در کنار مجرمان عادی قرار داده اند.بدون اینکه محل سکونت آنان در این شهرها باشد .

همان طور که خود بهتر از ما می دانید تفکیک جرایم و تحمل حبس در شهر و محل وقوع جرم، از اصول آیین نامه زندان هاست اما ما شاهدیم که زندانیان سیاسی که در واقع بی گناه و مظلومانه در زندان هستند،این گونه غیر قانونی به زندانی هایی خارج از شهر برده شده اند .

جناب آقای دادستان
احکام سنگین عزیزان ما که هیچ تناسبی با عملکرد آنان ندارد کم بود، اینک باید رنج دوری مسافت را هم تحمل کنیم و از تهران و محل سکونتمان هر دوهفته یک بار به کرج و زندان رجایی شهر برویم.

ما باید ساعت ها وقت صرف کنیم تا بتوانیم برای چند دقیقه عزیزانمان را ببینیم. نمی دانیم تا چه حد از شرایط زندان رجایی شهر مطلع هستید اما باید برایتان بگوییم که ملاقات های ما باید هر دوهفته یک بار باشد، به این معنا که یک هفته مردان می توانند به ملاقات زندانی شان بروند و یک هفته زنان. زنان باید از صبح زود راه بیافتند و در جاده تهران تا کرج چندین خط مترو و تاکسی را پشت سر بگذارند تا بتوانند چند دقیقه همسر یا فرزند خود را ببینند. در صورتی که طبق گفته های رییس سازمان زندان ها هر زندانی باید هفته ای یک بار حق ملاقات داشته باشد.
از طرف دیگر مدت کم ملاقات ها و رفتارهای نامناسب برخی از کارمندان این زندان، به همراه سختی و دوری راه تاب و توان را از ما گرفته و هربار باید با چشمانی پر از اشک رجایی شهر را ترک کنیم.

آقای دادستان
در هفته اخیر در کنار این فشارها و سختی های طاقت فرسا که تعدادی از آنها را برشمردیم ظلم مضاعفی نیز بر ما رفته است که ، وظیفه خود می دانیم که شما را در جریان قرار دهیم.

ایجاد محدودیت در تلفن های زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر، ظلم و تبعیض جدیدی است که به فشارهای وارده بر ما افزوده است. ما که مجبوریم در ماه تنها دو بار عزیز خود را ملاقات کنیم، تماس های تلفنی آنان اندک دل خوشی برای ما بود که از طریق آن می توانستیم از سلامت عزیزانمان مطلع شویم که این اندک دلخوشی را هم تاب نیاوردند و از ما گرفتند. در صورتی که سایر زندانیان این زندان که جرایمی از قبیل قتل و قاچاق مواد مخدر دارند ، به راحتی می توانند به هر میزان که دوست دارند از تلفن استفاده کنند اما زندانیان مظلوم ما که تنها به دلیل عقیده شان در محبس گرفتار شده اند، این امکان را ندارند و تنها چند دقیقه در روز می توانند با خانواده خود صحبت کنند و شرایطشان از زندانیان عادی بدتر است.

آقای جعفری دولت آبادی
در آستانه ولادت پرسعادت حضرت علی از شما که دادستان هستید، تقاضای داد داریم. تا به این وضعیت رسیدگی کنید و اجازه ندهید که بیش از این در حق ما و عزیزان دربندمان ظلم و جفا شود.

به یاد داشته باشیم همه آنچه انجام می دهیم در پیشگاه خداوند ثبت می شود: “انا کنا نستنسخ ما کنتم تعلمون”(جاثیه-۲۹)
اگر ایمان به خدا و روز اخرت در قلوب ما نفوذ کرده باشد و تنها به زبان اسلام نیاورده باشیم” قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم…”(حجرات
۱۴)، چگونه می توانیم بنشینیم و این بی عدالتی ها را ببینیم . در حالیکه حضرت علی حتی دزدیده شدن خلخال پای زن یهودی را تاب نیاورد.

ما تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر ضمن اینکه خواستار رفع محدودیت های ایجاد شده برای عزیزان دربند مان هستیم، از شما می خواهیم، آن دسته از زندانیانی که بازجویی های آنان پایان یافته و در بلاتکلیفی به سر می برند، بتوانند از آزادی برخوردار شوند تا در محکمه ای صالح به اتهامات آنان رسیدگی شود.

همچنین از جنابعالی تقاضا داریم زندانیانی که حکم شان صادر شده اما هنوز مورد تجدیدنظر قرار نگرفته است، تبرئه شوند و کسانی که حکمشان در دادگاه تجدیدظر تایید شده و در حال اجرای حکم هستند، بتوانند حتی الامکان با استناد به بندهایی از ماده ۲۷۲ آیین دادرسی کیفری از اعاده دادرسی برخوردار شوند، در غیر این صورت از حق مرخصی استفاده کنند و بتوانند دراین روز بزرگ کنار خانواده هایشان باشند.

خانواده های باستانی، زیدآبادی، سحرخیز، سلیمانی، بداغی، محمودیان، طبرزدی، رفیعی فروشانی

والسلام

لازم به ذکر است بعد از اعتراضات صورت گرفته در بند350 زندان اوین توسط گروهی از زندانیان سیاسی و اقداماتی چون روزه های سیاسی زنجیره ای، ارسال نامه های سرگشاده در مورد وضعیت زندان و بازجویی ها، اعتراض به اجرای احکام اعدام پنج زندانی سیاسی در اواسط بهار امسال و همچنین اعتصاب غذاهای متناوب، مسئولان زندان اوین، به فشار بر زندانیان و تبعید آنان به بخشها و زندان های دیگر دست زدند.

تاریخ انتشار: ۰۳ تیر ۱۳۸۹, ساعت ۳:۴۷ قبل از ظهر

برگرفته از جرس

جای حضور فریاد است



جای حضور فریاد است

شعر ی سیمین بهبهانی

هرچند دخمه را بسیار خاموش و کور می بینم

در انتهای دالانش یک نقطه ی نور می بینم
هرچند پیش رو دیوار بسته ست راه بر دیدار
در جای جای ویرانش راه عبور می بینم
هرچند شب دراز آهنگ نالین زمین و بالین سنگ
در انتظار روزی خوش دل را صبور می بینم
تن کم توان و سر پردرد پایم ضعیف و دستم سرد
در سینه لیک غوغایی از عشق و شور می بینم
گر غول در شگفت از من پاس گذر گرفت از من
با چشم دل عزیزان را از راه دور می بینم
من کاج آهنین ریشه هرگز مبادم اندیشه
برخاک خود اگر موجی از مار و مور می بینم
طوفان چو در من آویزد ناکام و خسته بگریزد
از من هراس و پروایی در این شرور می بینم
هر جا خلافی افتاده است جای حضور فریاد است
من رمز کامیابی را در این حضور می بینم
هشتاد و اند من، با من گوید خروش بس کن زن
گویم خموش بودن را تنها به گور می بینم
12 فروردین 1389